به دخترم میگم که..
(بهترین روزگار و بدترین روزگار بود.دوران خرد و روز های بی خردی...)
من خسته تر از آنم که به حرف ایم
خسته تر از آنم که پلک بزنم
خسته از آنم که زندگی کنم
روز ها میگذرند، شب ها هم ،ماه ها و سال هم همینگونه
اما که بشنود درد قلب مرا
من خسته تر از آنم که به حرف ایم
خسته تر از آنم که پلک بزنم
خسته از آنم که زندگی کنم
روز ها میگذرند، شب ها هم ،ماه ها و سال هم همینگونه
اما که بشنود درد قلب مرا
۲.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.