افکار و خیالات بیشتر ما قبل خاب
به هر حال من اینو ننوشتم........شایدم نوشتم.....
دختره:ولی ما حتی هنوز ازدواج نکردیم...
پسره:چه اهمیتی داره صبرم تموم شده دیگه دلم میخواد عشقی که بهت دارمو همین الان رو بدنت حک کنم
دختره:ولی من تاحالا همچین تجربه ای نداشتم و نمیدونم باید چیکار کنم
پسره:همه چیز رو بسپار به من قول میدم عشقمو روی همه جای بدنت حک کنم.... تو منو دیوونه میکنی باعث میشی هر لحظه گیج و منگ باشم دنیای من پر از تو لبخند تو بدن خوش فرم و دیونه کننده و پر از مهربونیا ته
دختره:من.... امادم
(هیچکس:افکار سیاهی قبل خواب)
دختره:ولی ما حتی هنوز ازدواج نکردیم...
پسره:چه اهمیتی داره صبرم تموم شده دیگه دلم میخواد عشقی که بهت دارمو همین الان رو بدنت حک کنم
دختره:ولی من تاحالا همچین تجربه ای نداشتم و نمیدونم باید چیکار کنم
پسره:همه چیز رو بسپار به من قول میدم عشقمو روی همه جای بدنت حک کنم.... تو منو دیوونه میکنی باعث میشی هر لحظه گیج و منگ باشم دنیای من پر از تو لبخند تو بدن خوش فرم و دیونه کننده و پر از مهربونیا ته
دختره:من.... امادم
(هیچکس:افکار سیاهی قبل خواب)
۵.۸k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.