پراز حسرتیم
پراز حسرتیم
مثل دختری سرطانی که آرزوی شانه دارد و گل سر...
مثل پرنده ایی که بالی ندارد برای پرواز. و کنج قفس تماشاگر پرنده های دیگر است..
مثل اعدامی که میداند فردا قرار است بمیرد ...
پر از حسرتیم و سینه ی پر از حرف داریم ... اما کو شانه؟؟؟ کو مرحم ؟؟
مانده ایم زیر آوار زندگی اجباری...
مثل دختری سرطانی که آرزوی شانه دارد و گل سر...
مثل پرنده ایی که بالی ندارد برای پرواز. و کنج قفس تماشاگر پرنده های دیگر است..
مثل اعدامی که میداند فردا قرار است بمیرد ...
پر از حسرتیم و سینه ی پر از حرف داریم ... اما کو شانه؟؟؟ کو مرحم ؟؟
مانده ایم زیر آوار زندگی اجباری...
۲.۷k
۰۵ مهر ۱۴۰۳