ازم متنفر نباش... p3
ازم متنفر نباش... p3
ویو کوک
هنوز وقتی دسپاچه میشه زود زود پلک میزنه هنوزم یادمه همه چی یادمه هیچی یادم نرفته کاش میتونستم بهت بگم چرا باهات اونجوری بد رفتار میکردم ولی خب دیره الانم بگم هیچی تغییر نمیکنه
ویو فردا
گروه G از جت پیاده شدن که فرمانده شون دوان دوان اومد سمت ات و ات رو بغل کرد
+عوضی باز کونتو نجات داد یا
&از بیغ کونم رد کردم این ماموریتم رسما کونمون پاره شد اوه کوک چطوری
کوک فرمانده مایکل رو بغل کرد
_چطوری رفیق خوشحالم زنده برگشتی
&منم خوشحالم
همه داشتن باهم حرف میزدم که فرمانده بزرگ از راه رسید
+خبر دار
چانگ کیونگ وو:ازاد میبینم همه اینجایین به سرباز خاص من چطوری
+خوبم قربان ممنون
مراسم تموم تموم شد همه سربازا لباس نظامی داشتن و فقط فرمانده ها لباس راهپیمایی کوک کنار ات وایساده بود که خم شد و تو گوش ات گفت
_با این لباس جیگر میشی
+من با هر لباسی جیگر میشم _صحیح راستی نمیدونستم با مایکل دوستی
+من با همه دوستمو اشنا _بازم صحیح
+امشب قراره با گروه G جشن بگیریم شمام بیاین
_باش ساعت چند +از همینجا میریم پادگان همون موقع _اوک
ویو کوک
راستش از صمیمیت مایکل با ات زیاد خوشحال نشدم و وقتی اونجوری همو بغل کردن و اون لبخندی که ات زد باعث شد یکم حسودی کنم راستش ۳سال از اونجا و این چند روزم که ات رو دیدم اصلا ندیدم لبخند بزنه همیشه پوکر فیس یا عصبیه ولی لبخند هنوز مثل قبل واقعا شیرینه دوس دارم بیشتر لبخندشو ببینم
ویو جشن
🐥حس بدی دارم
+چرا
🐥چون دارم با ۳تا فرمانده که ماشالله رتبه دار مشروب میخورم
&راس پس وایسا ببینم چرا غیر رسمی حرف میزنی؟
🐥من گوه بخورم _بیا اینو بخور فعلا لازم نیست گوه بخوری
ات مثل همیشه بعد شات ۸کنار کشید و از یه گوشه به بقیه که داشتم میرقصیدند خوش میگذروندم خیره شد و به اداهای بقیه میخندید که کوک کنارش لش کرد
+دستو پاتو جمع کن سرباز کنار فرماندت
_نمیشه فعلا دستو پامو به عنوان اکست دراز کنم
+چرا انقد گرمی قبلا هر چقد مشروب میخوردی هیچیت نمیشد
_راستش صبح یکم حالت سرماخوردگی داشتم
+دیونه شدی اگه مریضی پس چرا نوشیدنی؟ پاشو پاشو باید استراحت کنی
ویو اتاق ات
کوک روی تخت دراز کشیده بود ات بعد چک کردم علایمش خواست پاشه که یهو
ویو کوک
هنوز وقتی دسپاچه میشه زود زود پلک میزنه هنوزم یادمه همه چی یادمه هیچی یادم نرفته کاش میتونستم بهت بگم چرا باهات اونجوری بد رفتار میکردم ولی خب دیره الانم بگم هیچی تغییر نمیکنه
ویو فردا
گروه G از جت پیاده شدن که فرمانده شون دوان دوان اومد سمت ات و ات رو بغل کرد
+عوضی باز کونتو نجات داد یا
&از بیغ کونم رد کردم این ماموریتم رسما کونمون پاره شد اوه کوک چطوری
کوک فرمانده مایکل رو بغل کرد
_چطوری رفیق خوشحالم زنده برگشتی
&منم خوشحالم
همه داشتن باهم حرف میزدم که فرمانده بزرگ از راه رسید
+خبر دار
چانگ کیونگ وو:ازاد میبینم همه اینجایین به سرباز خاص من چطوری
+خوبم قربان ممنون
مراسم تموم تموم شد همه سربازا لباس نظامی داشتن و فقط فرمانده ها لباس راهپیمایی کوک کنار ات وایساده بود که خم شد و تو گوش ات گفت
_با این لباس جیگر میشی
+من با هر لباسی جیگر میشم _صحیح راستی نمیدونستم با مایکل دوستی
+من با همه دوستمو اشنا _بازم صحیح
+امشب قراره با گروه G جشن بگیریم شمام بیاین
_باش ساعت چند +از همینجا میریم پادگان همون موقع _اوک
ویو کوک
راستش از صمیمیت مایکل با ات زیاد خوشحال نشدم و وقتی اونجوری همو بغل کردن و اون لبخندی که ات زد باعث شد یکم حسودی کنم راستش ۳سال از اونجا و این چند روزم که ات رو دیدم اصلا ندیدم لبخند بزنه همیشه پوکر فیس یا عصبیه ولی لبخند هنوز مثل قبل واقعا شیرینه دوس دارم بیشتر لبخندشو ببینم
ویو جشن
🐥حس بدی دارم
+چرا
🐥چون دارم با ۳تا فرمانده که ماشالله رتبه دار مشروب میخورم
&راس پس وایسا ببینم چرا غیر رسمی حرف میزنی؟
🐥من گوه بخورم _بیا اینو بخور فعلا لازم نیست گوه بخوری
ات مثل همیشه بعد شات ۸کنار کشید و از یه گوشه به بقیه که داشتم میرقصیدند خوش میگذروندم خیره شد و به اداهای بقیه میخندید که کوک کنارش لش کرد
+دستو پاتو جمع کن سرباز کنار فرماندت
_نمیشه فعلا دستو پامو به عنوان اکست دراز کنم
+چرا انقد گرمی قبلا هر چقد مشروب میخوردی هیچیت نمیشد
_راستش صبح یکم حالت سرماخوردگی داشتم
+دیونه شدی اگه مریضی پس چرا نوشیدنی؟ پاشو پاشو باید استراحت کنی
ویو اتاق ات
کوک روی تخت دراز کشیده بود ات بعد چک کردم علایمش خواست پاشه که یهو
۱۸۱
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.