فصل دو من هفت تا ددی دارم ❣💢
#part_67
سرم رو به بازوی کوک تکیه دادم و زمزمه کردم:خیلی تغییر کرده نه.؟! مشکوک نیست؟!
کوک:هانایاااا این خیلی خوبه از اون سگ هار قبلی تبدیل شده به یه بچه جنتلمن
من:خوبه بچه ی توهم هستا سگ هار.؟! دلت میاد.؟!
کوک:هار بودن کمشه اون خیلی خبیث بود اون سری فک کردم...آههه
من:میترسم
نامجون که انگار بحثمون شنیده بود کنارم نشست و گفت:نترس انگار به خودش اومده
من:من همیشه از آرامش قبل طوفان میترسم ترجیح میدم ماروین آتیش باشه تا طوفان
نامجون:نترس اون بخوادم نمیتونه کاری کنه بلاخره فردا با ما اجرا داره جلوی چندین میلیون نفر هانا اون یه آدم معروف میشه
چیزی نگفتم و به ماروینی چشم دوختم که لبخندی فیکش رو هیچکس جز خودم تشخیص نمیداد
غمی که پشت چشای خندونش پنهان شده بودن..
شایدم فقط توهمات من بود اما من دیدم چه زجری کشید پسر کوچولوم حالا فراموششون کرده بود مگه میشد؟!
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
سرم رو به بازوی کوک تکیه دادم و زمزمه کردم:خیلی تغییر کرده نه.؟! مشکوک نیست؟!
کوک:هانایاااا این خیلی خوبه از اون سگ هار قبلی تبدیل شده به یه بچه جنتلمن
من:خوبه بچه ی توهم هستا سگ هار.؟! دلت میاد.؟!
کوک:هار بودن کمشه اون خیلی خبیث بود اون سری فک کردم...آههه
من:میترسم
نامجون که انگار بحثمون شنیده بود کنارم نشست و گفت:نترس انگار به خودش اومده
من:من همیشه از آرامش قبل طوفان میترسم ترجیح میدم ماروین آتیش باشه تا طوفان
نامجون:نترس اون بخوادم نمیتونه کاری کنه بلاخره فردا با ما اجرا داره جلوی چندین میلیون نفر هانا اون یه آدم معروف میشه
چیزی نگفتم و به ماروینی چشم دوختم که لبخندی فیکش رو هیچکس جز خودم تشخیص نمیداد
غمی که پشت چشای خندونش پنهان شده بودن..
شایدم فقط توهمات من بود اما من دیدم چه زجری کشید پسر کوچولوم حالا فراموششون کرده بود مگه میشد؟!
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۳۵.۶k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.