تاحالا حسای زیادی رو تجربه کردم... ارامش زیر بارون... یا
تاحالا حسای زیادی رو تجربه کردم... ارامش زیر بارون... یا توی چله تابستون لباستو بالا بزنی و تشک خنک باشه... یه نوزاد بهت لبخند بزنه.. یکی رو که دلم براش تنگ شده بعد مدت ها ببینم ولی این یه حس دیگه است جنسش یه چیز دیگست مثل دوست داشتنای دیگه نیست من بخاطر تو تا صبح بیدار بودم بخاطر تو امتحانمو رد شدم لبخندامو مدیون توئم تاحالا کسی نتونسته بود منو به گریه بندازه ولی من از عشقت گریه کردم با ناراحتیت بغض کردم با خوشیات لبخند زدم نمیتونم توصیفش کنم... نمیدونم... تو شدی معجزه زندگیم
https://wisgoon.com/lol_123456
https://wisgoon.com/lol_123456
۴.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.