ی زمانی وقتی میرفتیم خرید چشمون که به ی عروسک یا اسباب با
ی زمانی وقتی میرفتیم خرید چشمون که به ی عروسک یا اسباب بازی گرون میخورد دوس داشتیم اونو داشته باشیم ولی پدر یا مادرمون مقاومت میکردن و نمیخریدن ولی ما همچنان گریه کنان تلاش میکردیم تا اونو به دست بیاریم اگر نمیخریدن تا مدت ها ناراحت بودیم و عصبانی
اما الان که بزرگ شدیم ی قلک به اسم دل پیدا کردیم که تمام استرس و نگرانی و غم و غصمونو داخل اون نگه میداریم
ای کاش میشد دوباره بچه بشیم و متوجه اتفاقات بدی که اطرافمونو پر کرده نشیم بیاید به بچه های کوچیکی که آرزوی بزرگ شدن دارن یاد بدیم که بزرگتر شدن اونقدرا هم خوب نیست
اما الان که بزرگ شدیم ی قلک به اسم دل پیدا کردیم که تمام استرس و نگرانی و غم و غصمونو داخل اون نگه میداریم
ای کاش میشد دوباره بچه بشیم و متوجه اتفاقات بدی که اطرافمونو پر کرده نشیم بیاید به بچه های کوچیکی که آرزوی بزرگ شدن دارن یاد بدیم که بزرگتر شدن اونقدرا هم خوب نیست
۹.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.