مافیای من 🖤🍷🖤
پارت ۱۶
شرایط نرسیده بود هااااااا چون بچه خوبیم گذاشتم
ات ویو
با زور اشکم رو نگه داشته بود رفت پیش دخترا و شروع به گریه کردم
ایو : ات گریه نکن
لیا : عزیزم چرا گریه می کنی
جیمین ویو
فقط می خواستم بهش حرص بدم نمی دوستم دختره میاد رو پاهام بشینه ات سیلی بزنه بهش
خیلی بد شد الان چیکارکتن
تو همین فکرا بودم ایو امد سمتم ..
ایو : چرا اون کارو باهاش کردی
جیمین : انگار ندیدی اون باهام چیکار کرد
ایو : ات داره گریه می گنه
جیمین : من چیکارکنم
ایو ؛ واقعا که نمی خوای بری ارمش کنی انگار نمی فهمی
جیمین رفت پیش ات دید دستاش سرشه و داره گریه می کنه لیا هم کنارشه
جیمین ارم رفت پیش ات نشست
جیمین : بیبی من چرا داره گریه می گنه
ات : برو اون ور برو با اونا خوش بگذرون
جیمین : مگه نمی دونی وقتی گریه کنی تنبیه داره اهوم ؟
ات : برو پیش اون دختر تا بشینه رووپاهات
جیمین یهو ات رو داگ اسنایل بغل کرد
ات : ولم کن داری چیکار می کنی زشته ولم کن بزارم پایییم
لیا : جیمین
جیمین : هیس دخالت نکن
جیمین ات رو برد به یکی از اتاقا
ات : ولم کنن
جیمین : چرا داری گریه می کنی اهوم ؟
ات : چرا گذاشتی اون دختره هرزه رو پاهات بشینه
جیمین : حسود نباش
جیمین نشست روی تخت و ات هم سرپا جلوی جیمین بود
ات : حسود نیستم
جیمین : واقعا
ات بر گشت می خواست بره جیمین دست ات و میکشه یهو میوفته تو بغل جیمین
ات خواست بلند شه جیمین نمیزاره
جیمین : مگه نمی خواستی رو پاهام بشینی هوم ؟
ات : نه نمی خواستم
جیمین : دروغ نگو
ات : دروغ نمیگم ولم کن
جیمین : اگر ولت نکنم
ات : جیغ می زنم همه میان داخل
جیمین : اوک جیغ بزن
ات : ولم کننن ( باداد
جیمین : اوه ات همینجا خوب هیونجا بشین
ات : منحرف جیمین ولم کن بزار برم
جیمین : نوچ
جیمین رو تخت دراز کشید و ات هم روی جییمن بود
ات : بزار برم ولم
جیمین : هیس عه دودقیقه یجا وایسا
یهو در زدن ات زود از بغل جیمین دد امد ات خواست بلند شه جیمین نزاشت و نشوند بغلش
جیمین : اهوم
کوک امد تو
کوک شوکه داشت بهشون نگاه می کرد
جیمین ؛ چیزی شده
کوک: ام هیچی یعنی شما
ات زود دستش رو از دست جیمین کشید و بلند شد
ات ؛ ام شما باهام صحبت کنین من رفتم
جیمین ؛ ات وایسا
ات : بای بای اقای پارک
ات رفت و درم بست
کوک رفت کنار جیمین نشست
کوک : چیزی شده
جیمین : فکر کنم ات باهام چند روز قهر کنه
کوک : چرا
جیمین : من داشتم با چند تا دختر حرف می زدم که یهو نمی دونم چرا دختره امد رو پاهام نشست
کوک: شت
جیمین : اون موقع هم ات دید و سیلی به دختره زد
کوک : شتتت
جیمین : بعدش هم رفت اون طرف گریه کرد منم تحمل نکردم بغلش کردم اوردم اینجا تا دوس شه ولی بازم قهره کوک : نگران نباش دوس میشه لیا هم خیلی وقتا قهر می کنه بعد دوس میشه جیمین : هوففف اخه چیز رو هم نگفتم کوک : چیو جیمین : سفر کاری
کوک : اوه اوه نگفتی مگه
جیمین : نه
جیمین : ات از الانم بد تر قهر می کنه
کوک : من دیروز گفتم هنوزم که هنوزه قهره الان نبین باهام امده وگرنه قهر بود
جیمین: یک هفته بیبی م رو تنها بزارم
کوک : هی من دلم نمیاد
جیمین : منم
در زدن
ته امد داخل
ته : چرا اینجایین هان
کوک : یا منحرف نشو
ته : چی شده
کوک : هیچ دوست دختر جیمین که قهر کرده مال منم
ته : چرا مگه چی شده
جیمین : مال من از رفتار امروزم قهره مال کوک هم واسه مسافرت
ته : وای سفر
کوک : اهوم
ته : اخه من تازه به ایو درخواست دادم الان ولش کنم بیام کار
جیمین : نه بشین عشق بازی کن
ته : نمیشه من نیام
کوک : خفه بابام
شرایط نرسیده بود هااااااا چون بچه خوبیم گذاشتم
ات ویو
با زور اشکم رو نگه داشته بود رفت پیش دخترا و شروع به گریه کردم
ایو : ات گریه نکن
لیا : عزیزم چرا گریه می کنی
جیمین ویو
فقط می خواستم بهش حرص بدم نمی دوستم دختره میاد رو پاهام بشینه ات سیلی بزنه بهش
خیلی بد شد الان چیکارکتن
تو همین فکرا بودم ایو امد سمتم ..
ایو : چرا اون کارو باهاش کردی
جیمین : انگار ندیدی اون باهام چیکار کرد
ایو : ات داره گریه می گنه
جیمین : من چیکارکنم
ایو ؛ واقعا که نمی خوای بری ارمش کنی انگار نمی فهمی
جیمین رفت پیش ات دید دستاش سرشه و داره گریه می کنه لیا هم کنارشه
جیمین ارم رفت پیش ات نشست
جیمین : بیبی من چرا داره گریه می گنه
ات : برو اون ور برو با اونا خوش بگذرون
جیمین : مگه نمی دونی وقتی گریه کنی تنبیه داره اهوم ؟
ات : برو پیش اون دختر تا بشینه رووپاهات
جیمین یهو ات رو داگ اسنایل بغل کرد
ات : ولم کن داری چیکار می کنی زشته ولم کن بزارم پایییم
لیا : جیمین
جیمین : هیس دخالت نکن
جیمین ات رو برد به یکی از اتاقا
ات : ولم کنن
جیمین : چرا داری گریه می کنی اهوم ؟
ات : چرا گذاشتی اون دختره هرزه رو پاهات بشینه
جیمین : حسود نباش
جیمین نشست روی تخت و ات هم سرپا جلوی جیمین بود
ات : حسود نیستم
جیمین : واقعا
ات بر گشت می خواست بره جیمین دست ات و میکشه یهو میوفته تو بغل جیمین
ات خواست بلند شه جیمین نمیزاره
جیمین : مگه نمی خواستی رو پاهام بشینی هوم ؟
ات : نه نمی خواستم
جیمین : دروغ نگو
ات : دروغ نمیگم ولم کن
جیمین : اگر ولت نکنم
ات : جیغ می زنم همه میان داخل
جیمین : اوک جیغ بزن
ات : ولم کننن ( باداد
جیمین : اوه ات همینجا خوب هیونجا بشین
ات : منحرف جیمین ولم کن بزار برم
جیمین : نوچ
جیمین رو تخت دراز کشید و ات هم روی جییمن بود
ات : بزار برم ولم
جیمین : هیس عه دودقیقه یجا وایسا
یهو در زدن ات زود از بغل جیمین دد امد ات خواست بلند شه جیمین نزاشت و نشوند بغلش
جیمین : اهوم
کوک امد تو
کوک شوکه داشت بهشون نگاه می کرد
جیمین ؛ چیزی شده
کوک: ام هیچی یعنی شما
ات زود دستش رو از دست جیمین کشید و بلند شد
ات ؛ ام شما باهام صحبت کنین من رفتم
جیمین ؛ ات وایسا
ات : بای بای اقای پارک
ات رفت و درم بست
کوک رفت کنار جیمین نشست
کوک : چیزی شده
جیمین : فکر کنم ات باهام چند روز قهر کنه
کوک : چرا
جیمین : من داشتم با چند تا دختر حرف می زدم که یهو نمی دونم چرا دختره امد رو پاهام نشست
کوک: شت
جیمین : اون موقع هم ات دید و سیلی به دختره زد
کوک : شتتت
جیمین : بعدش هم رفت اون طرف گریه کرد منم تحمل نکردم بغلش کردم اوردم اینجا تا دوس شه ولی بازم قهره کوک : نگران نباش دوس میشه لیا هم خیلی وقتا قهر می کنه بعد دوس میشه جیمین : هوففف اخه چیز رو هم نگفتم کوک : چیو جیمین : سفر کاری
کوک : اوه اوه نگفتی مگه
جیمین : نه
جیمین : ات از الانم بد تر قهر می کنه
کوک : من دیروز گفتم هنوزم که هنوزه قهره الان نبین باهام امده وگرنه قهر بود
جیمین: یک هفته بیبی م رو تنها بزارم
کوک : هی من دلم نمیاد
جیمین : منم
در زدن
ته امد داخل
ته : چرا اینجایین هان
کوک : یا منحرف نشو
ته : چی شده
کوک : هیچ دوست دختر جیمین که قهر کرده مال منم
ته : چرا مگه چی شده
جیمین : مال من از رفتار امروزم قهره مال کوک هم واسه مسافرت
ته : وای سفر
کوک : اهوم
ته : اخه من تازه به ایو درخواست دادم الان ولش کنم بیام کار
جیمین : نه بشین عشق بازی کن
ته : نمیشه من نیام
کوک : خفه بابام
۶۲.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.