تک پارتی 🍪🍰جیمین🍓🍬 ⛓️♥⛓️♥⛓️♥⛓️♥⛓️♥
چند سال بود که یه دپست مجازی پیدا کرده بپدم دوست نه بهتره بگیم دوست پسر ولی من نمیتونستم ببینمش چون ان کره بود اما من ایران باهم تصویری حرف میزدیم و.....
خیلی دوست داشتم ببینمش همه فامیلا میومدن و میگفتن: دوست پسر چینیت کجاست
کلا اعصابم خیلی خورد میشد ولی از یه طرف خودمو خپش شانس حس میکردم چون ان کسی که میگفت عاشقتم جیمین از بی تی اس بود اعضا همیشه گنارش بودن و میتونستم ببینمشون یه روز تصمیم گرفتم که برم کره و اگه جیمین بخاد و کاری نداشته باشه بیارمش ایران همش مسخرم میکردن ولی مادرم انجوری نبود و ان دوستش داشت هرچند که اولا موافق نبود
یا روز سوپرایزی رفتم کره ادرس خونشون رو از یونگی گرفته بودم رفتم با ماسک بودم جوری که منو نشناسه در زدم یکی امد در رو باز کرد خود جیمین بود گفتم
من: سلام جیمینی
جیمین: سلام ببخشید شما کی هستید
ماسکم رو پایین دادم وپریدم بغلش و گفتم: منم
با ذوق بغلم کرد و دورش چرخوند اوردتم پایین دستم رو گرفت و برد داخل همه وقتی منو دیدن خیلی شوکه شدن و امدن سمتم ته گفت: ادرس اینجا رو از کجا اوردی؟
یونگی: من دادم
کوک: خب به ما هم میگفتی
نامجون: دعوا بسته بیاید بشینید
رفتیم نشستیم بعد چند دقیقه متوجه شدم جین نیست گفتم: پس هندسام کو؟
جیهوپ گفت: رفته یه سری به خانوادش بزنه
کوک: خوب شد رفت جک های بابا بزرگیش داشت به منم نفوذ میکرد😂
بعد همگی زدیم زیر خنده تا شب همینجوری بگو بخند داشتیم شب شد رفتیم حیاط کمی صحبت کنیم
کوک: هانا یه سوال
من: بپرس
کوک: تو چطور این همه خوب کره ای بلدی
من: خب اولا من ارمیم و از بچگی عاشق زبان کره ام دوما مگه میشه زبون دوست پسرم رو نفهمم
جیمین گفت: خب ببخشید من نمیتونم ایرانی حرف بزنم
من: چی معزرت لازم نیست . بچه ها تو این اوایل دو سه ماه کار دارین؟
جیهوپ: نه سه چهار ماه میخایم استراحت کنیم
من: اهان پس من باید زود برم
جیهوپ: من کی همچین حرفی زدم؟
من: نه راستش امده بوم که جیمین رو ببرم
جیمین: منو کجا؟
من: راستش اگه قبول کنی بریم ایران
جیمین: نمیدونم نظرتون چیه بچه ها
همه تایید کردن
جیمین: خب پس تو یه ماه همینجا میمونی بهم فارسی یاد میدی و بعد میریم
من: قبولللللل
کوک: خوب هانا چیزه
من: اها سوغاتی ها
نامجون: کوک نمیتونی یه دقیقع دهنتو ببندی
من: نامی ولش کن خب بریم سر سوغاتی
سوغاتی های همه رو دادم
꧁یک ماه بعد꧂
بعد اینکه به جیمین کمی فارسی یاد دادم یه ماه گذشت و ما بلیط هواپیما گرفته بودیم برای ایران و برگشتیم میخاستم بدونم واکنششون چیه رفتیم داخل که یهو یادم افتاد کتم تو ماشین جا مونده جیمین رفت بیاره منم رفتم داخل پیش در وایستاده بودم که پسر های فامیل خیلی رو مخم بودن امده بودن پیشم یکی شون گفت: اخی دوست پسرت ولت کرد کو پس
که جیمین از پشت امد و دستم رو گرفت همچین هنگ کرده بود حولش دادم و گفتم: دهنتو ببند مگس نره و رفتیم داخل همه داشتن فقط منو جیمینو نگاه میکرن کره ای گفتم: ببین جناب پارک اگه ببینم نزدیک دخترای فامیل شدی همینجوری که امدی میفرستمت کره ترسیده گفت: باشه
کلا همه هیرت زده بودن به جیمین و بقیه گفتم: من میرم وسایلامو بزارم سر جاشون رفتم اتاق دختر های فامیل جم شدن اتاقم و داشتن میگفتن: وای چه جذابه خوش به حالت هانا
یکی دیگه گفت: وای این جیمین دوستی نداره برای من جورش کنی؟
چون باهاش لج بودم گفتم: چرا ۶تا دوست داره ولی تو توصتحشون نیستی بخان باهات قرار بزارن
جیمین یهو در رو باز کرد و امد نشست کنارم کره ای گفتم: چی شده
جیمین: وای فامیلات چقدر سوال میپرسن
من: میدونم 😂
جیمین دستم رو گرفت و نزدیکم شد و دخترا هم بیرون رفتن امد لبام رو بوسید و........
بعد چند سال
هانا و جیمنی ازدواج کرده بودن و یه دختر کوچولو شیطون و با نمک داشتن و به کره جنوبی سفر کردن تا انجا زندگی کنن
و تمام. تک پارتی بعدی از کی باشه؟
خیلی دوست داشتم ببینمش همه فامیلا میومدن و میگفتن: دوست پسر چینیت کجاست
کلا اعصابم خیلی خورد میشد ولی از یه طرف خودمو خپش شانس حس میکردم چون ان کسی که میگفت عاشقتم جیمین از بی تی اس بود اعضا همیشه گنارش بودن و میتونستم ببینمشون یه روز تصمیم گرفتم که برم کره و اگه جیمین بخاد و کاری نداشته باشه بیارمش ایران همش مسخرم میکردن ولی مادرم انجوری نبود و ان دوستش داشت هرچند که اولا موافق نبود
یا روز سوپرایزی رفتم کره ادرس خونشون رو از یونگی گرفته بودم رفتم با ماسک بودم جوری که منو نشناسه در زدم یکی امد در رو باز کرد خود جیمین بود گفتم
من: سلام جیمینی
جیمین: سلام ببخشید شما کی هستید
ماسکم رو پایین دادم وپریدم بغلش و گفتم: منم
با ذوق بغلم کرد و دورش چرخوند اوردتم پایین دستم رو گرفت و برد داخل همه وقتی منو دیدن خیلی شوکه شدن و امدن سمتم ته گفت: ادرس اینجا رو از کجا اوردی؟
یونگی: من دادم
کوک: خب به ما هم میگفتی
نامجون: دعوا بسته بیاید بشینید
رفتیم نشستیم بعد چند دقیقه متوجه شدم جین نیست گفتم: پس هندسام کو؟
جیهوپ گفت: رفته یه سری به خانوادش بزنه
کوک: خوب شد رفت جک های بابا بزرگیش داشت به منم نفوذ میکرد😂
بعد همگی زدیم زیر خنده تا شب همینجوری بگو بخند داشتیم شب شد رفتیم حیاط کمی صحبت کنیم
کوک: هانا یه سوال
من: بپرس
کوک: تو چطور این همه خوب کره ای بلدی
من: خب اولا من ارمیم و از بچگی عاشق زبان کره ام دوما مگه میشه زبون دوست پسرم رو نفهمم
جیمین گفت: خب ببخشید من نمیتونم ایرانی حرف بزنم
من: چی معزرت لازم نیست . بچه ها تو این اوایل دو سه ماه کار دارین؟
جیهوپ: نه سه چهار ماه میخایم استراحت کنیم
من: اهان پس من باید زود برم
جیهوپ: من کی همچین حرفی زدم؟
من: نه راستش امده بوم که جیمین رو ببرم
جیمین: منو کجا؟
من: راستش اگه قبول کنی بریم ایران
جیمین: نمیدونم نظرتون چیه بچه ها
همه تایید کردن
جیمین: خب پس تو یه ماه همینجا میمونی بهم فارسی یاد میدی و بعد میریم
من: قبولللللل
کوک: خوب هانا چیزه
من: اها سوغاتی ها
نامجون: کوک نمیتونی یه دقیقع دهنتو ببندی
من: نامی ولش کن خب بریم سر سوغاتی
سوغاتی های همه رو دادم
꧁یک ماه بعد꧂
بعد اینکه به جیمین کمی فارسی یاد دادم یه ماه گذشت و ما بلیط هواپیما گرفته بودیم برای ایران و برگشتیم میخاستم بدونم واکنششون چیه رفتیم داخل که یهو یادم افتاد کتم تو ماشین جا مونده جیمین رفت بیاره منم رفتم داخل پیش در وایستاده بودم که پسر های فامیل خیلی رو مخم بودن امده بودن پیشم یکی شون گفت: اخی دوست پسرت ولت کرد کو پس
که جیمین از پشت امد و دستم رو گرفت همچین هنگ کرده بود حولش دادم و گفتم: دهنتو ببند مگس نره و رفتیم داخل همه داشتن فقط منو جیمینو نگاه میکرن کره ای گفتم: ببین جناب پارک اگه ببینم نزدیک دخترای فامیل شدی همینجوری که امدی میفرستمت کره ترسیده گفت: باشه
کلا همه هیرت زده بودن به جیمین و بقیه گفتم: من میرم وسایلامو بزارم سر جاشون رفتم اتاق دختر های فامیل جم شدن اتاقم و داشتن میگفتن: وای چه جذابه خوش به حالت هانا
یکی دیگه گفت: وای این جیمین دوستی نداره برای من جورش کنی؟
چون باهاش لج بودم گفتم: چرا ۶تا دوست داره ولی تو توصتحشون نیستی بخان باهات قرار بزارن
جیمین یهو در رو باز کرد و امد نشست کنارم کره ای گفتم: چی شده
جیمین: وای فامیلات چقدر سوال میپرسن
من: میدونم 😂
جیمین دستم رو گرفت و نزدیکم شد و دخترا هم بیرون رفتن امد لبام رو بوسید و........
بعد چند سال
هانا و جیمنی ازدواج کرده بودن و یه دختر کوچولو شیطون و با نمک داشتن و به کره جنوبی سفر کردن تا انجا زندگی کنن
و تمام. تک پارتی بعدی از کی باشه؟
۱۰۸.۸k
۰۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.