فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:29
.............................................................
عمارت/
جنی: گوشی رو نگا بنازم..
دایون: این یکی مال منه!
کوک: اینو من انتخاب کردم!
دایون: جانم؟!
کوک: هیچی عزیزم براتو عالیههه
دایون: آفرین بچه!
جنی: میگم..*صدای در*
لیسا: جیسو اونیی لباسا*ذوق*
جیسو: سلام.. تو نمیای داخل؟!
جین: نه منم باید برم خونه حاضر شم ویه میکاپ آرتیست بفرستم براتون
جیسو: چتدتا بفرس..
جین: باشه.. فعلا..
رزی: بسلامت*بلند*
لیسا: لباسارو بیاررر ببینم..
جیمین: ماچی؟!
جیسو: خودتون کت و شلوار دارین بپوشید دیگه..
جیسو لباسارو آورد و مال هرکی رو به خودش داد
لیسا: واییی عالیه دقیقا سلیقه خودمهه.
جنی: هوم .. ممنون..
رزی: اووو وسایلا عالین.. ولی نفهمیدم اینت چین؟!
جیمین: کوری نمیبینی ساعته؟!
رزی: زهرمار بیشور اینو میدونم فقط برا چیه؟!
جیمین: چ میدونم شاید دوربینی شنوندی چیزی توشه..
جنی: ساعت ۴ .. دوساعت دیگه مهمونی شروع میشه!
جیسو خب بیایند همه بریم اتاق ما بزرگتره..
جنی: من تو اتاق خودمم .. اومدن صدام کن..
جیسو: اوکی
جیمین: اینارو من جمع میکنم و توهم برو..
رزی: باشه...
۲۰مین بعد .. صدای آیفون خونه/
جیسو: من باز میکنم*داد*
میکاپ آرتیستا اومده بودن 4نفر بودن و هر کدوم یه کیف وسایل همراهشون بود..
م1: سلام کجا بریم؟!
جیسو: خب ما ۵نفریم..
م2: به همتون میرسیم نگران نباش!
جیسو: ممنون از این طرف..
از پله ها رفتن بالا رفتن اتاق جیسو و جیسو کوک رو از اتاق بیرون کرد و دخترارو صدا زد ..
۱ساعت گذشت بلاخره کارشون تموم شد و با کمک اونها لباساشون رو پوشیدن!
جیسو: اوو عجب دافی شدیم!
لیسا: حیف اون کوک بی مصرف پارتنرمه
جنی: همه به کنارر آخهه تهیونگ؟! بخدا فکرشم عصبیم میکنه!
دایون: من که راضیم..
جیسو: نکنه ازش خوشت اومده..
دایون : قانون 2عشق ممنوع!
جیسو: هوممم راسته.. پسرا چرا بر نگشتن؟!
دایون: جیمین و کوک دارن لباس میپوشن تهیونگم تو اتاقشه.. جین و اون یاروعه رو نمیدونم...
جیسو: آها.. خب دیره.. ۵و نیمه!
منتظر بودن که کوک وارد اتاق شد کت و شلوار مشکی پوشیده بود و عطره همیشگیشو زده بود... داشت ساعت مچی شو نگا میکرد و وارد اتاق شد با دیدن دخترا حرفه ش نصفه موند...
کوک: دخترا حاضر...
لیسا: چیه آدم ندیدی؟!
کوک: آ هیچی عالی شدید..
جیسو: ممنون همچنین..
جنی: این بی صاحبا کجان؟!
کوک: کدوما؟!
جنی: جیمین و تهیونگ..
کوک: پایین منتظرن بیاییم بریم..
باهم رفتن پایین جیمین و تهیونگ هم کت و شلوار پوشیده بودن و اینبار موهاشونو روبه عقب داده بودن ..
جیمین: عجب خانوما!
دایون: عنترخان خوش تیپ شدی..
جیمین: یه بار فقط یه بار تو جمله هات حرف قشنگ بزن بخدا چیزت نمیشه..
دایون: کاری نکن همینجا..
پارت:29
.............................................................
عمارت/
جنی: گوشی رو نگا بنازم..
دایون: این یکی مال منه!
کوک: اینو من انتخاب کردم!
دایون: جانم؟!
کوک: هیچی عزیزم براتو عالیههه
دایون: آفرین بچه!
جنی: میگم..*صدای در*
لیسا: جیسو اونیی لباسا*ذوق*
جیسو: سلام.. تو نمیای داخل؟!
جین: نه منم باید برم خونه حاضر شم ویه میکاپ آرتیست بفرستم براتون
جیسو: چتدتا بفرس..
جین: باشه.. فعلا..
رزی: بسلامت*بلند*
لیسا: لباسارو بیاررر ببینم..
جیمین: ماچی؟!
جیسو: خودتون کت و شلوار دارین بپوشید دیگه..
جیسو لباسارو آورد و مال هرکی رو به خودش داد
لیسا: واییی عالیه دقیقا سلیقه خودمهه.
جنی: هوم .. ممنون..
رزی: اووو وسایلا عالین.. ولی نفهمیدم اینت چین؟!
جیمین: کوری نمیبینی ساعته؟!
رزی: زهرمار بیشور اینو میدونم فقط برا چیه؟!
جیمین: چ میدونم شاید دوربینی شنوندی چیزی توشه..
جنی: ساعت ۴ .. دوساعت دیگه مهمونی شروع میشه!
جیسو خب بیایند همه بریم اتاق ما بزرگتره..
جنی: من تو اتاق خودمم .. اومدن صدام کن..
جیسو: اوکی
جیمین: اینارو من جمع میکنم و توهم برو..
رزی: باشه...
۲۰مین بعد .. صدای آیفون خونه/
جیسو: من باز میکنم*داد*
میکاپ آرتیستا اومده بودن 4نفر بودن و هر کدوم یه کیف وسایل همراهشون بود..
م1: سلام کجا بریم؟!
جیسو: خب ما ۵نفریم..
م2: به همتون میرسیم نگران نباش!
جیسو: ممنون از این طرف..
از پله ها رفتن بالا رفتن اتاق جیسو و جیسو کوک رو از اتاق بیرون کرد و دخترارو صدا زد ..
۱ساعت گذشت بلاخره کارشون تموم شد و با کمک اونها لباساشون رو پوشیدن!
جیسو: اوو عجب دافی شدیم!
لیسا: حیف اون کوک بی مصرف پارتنرمه
جنی: همه به کنارر آخهه تهیونگ؟! بخدا فکرشم عصبیم میکنه!
دایون: من که راضیم..
جیسو: نکنه ازش خوشت اومده..
دایون : قانون 2عشق ممنوع!
جیسو: هوممم راسته.. پسرا چرا بر نگشتن؟!
دایون: جیمین و کوک دارن لباس میپوشن تهیونگم تو اتاقشه.. جین و اون یاروعه رو نمیدونم...
جیسو: آها.. خب دیره.. ۵و نیمه!
منتظر بودن که کوک وارد اتاق شد کت و شلوار مشکی پوشیده بود و عطره همیشگیشو زده بود... داشت ساعت مچی شو نگا میکرد و وارد اتاق شد با دیدن دخترا حرفه ش نصفه موند...
کوک: دخترا حاضر...
لیسا: چیه آدم ندیدی؟!
کوک: آ هیچی عالی شدید..
جیسو: ممنون همچنین..
جنی: این بی صاحبا کجان؟!
کوک: کدوما؟!
جنی: جیمین و تهیونگ..
کوک: پایین منتظرن بیاییم بریم..
باهم رفتن پایین جیمین و تهیونگ هم کت و شلوار پوشیده بودن و اینبار موهاشونو روبه عقب داده بودن ..
جیمین: عجب خانوما!
دایون: عنترخان خوش تیپ شدی..
جیمین: یه بار فقط یه بار تو جمله هات حرف قشنگ بزن بخدا چیزت نمیشه..
دایون: کاری نکن همینجا..
۵.۸k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.