آدم یکبار عمیقا با حماقت عاشق می شود و دلش برای کسی می لر
آدم یکبار عمیقا با حماقت عاشق میشود و دلش برای کسی میلرزد! عشق اتفاق نیست ، حادثه است. تا قبل از دیدن تو طیف رنگی که چشمم میدید در سه رنگ سفید و مشکی و خاکستری خلاصه میشد. تو را دیدم و در دست چیزی نداشتی اما بر زندگیم رنگ پاشیدی و بدان معنا بخشیدی. رنگ اصلی زندگی من را از رنگ چشمانت بپرس. رنگی که درد را در زندگیم به تصویر کشید. تمام درد من دلتنگی برای توست. چگونه ابراز دلتنگی کنم که مدیون دلم نشوم را نمیدانم. حتی نمیتوانم بر زبان جاری کنم دلتنگم! از هُرم داغیِ این دلتنگی فقط قلبم میسوزد و دهانم تاوَل میزند. گاهی سرنوشت عشق با سکوت گره میخورد و عاشقِ بیچاره از اجبار هم که باشد چاره ای جز پذیرش این سکوت ندارد. مثل بادی که سر گذرش به میان موج موهایت افتاده یا عابری که از آن طرف خیابان خاموش نگاهَت میکند من نیز خاموشم. عجیب دلتنگ و عجیب تر خاموش! به گمانم چاره ای جز پذیرش سرنوشت عشق نیافتم....
خیال کردهای فراموشَت کردهام؟!
بگذار بگویم که بدانی و بدانند مادامی که به هنگام روز پرتو های خورشید در آسمان گسترانده شوند، زمانی که شب فرا رسد و ماه همچون مرواریدی در دل کیهانِ بیکران تاریکی را روشنایی ببخشد، ابر از الطاف و مهربانیاش بر زمین منت بِنَهد و قطرات باران همچو دایه ای مهربان برگِ را در آغوش کشند و دم و بازدمی باشد که خبر از ادامهی حیات دهد تو از من نمیروی و در من تمام نخواهی شد. تو هر صبح و هر شب با من و در من تکرار خواهی شد اما تمام نه..
من و تو از اول باهم متفاوت بودیم؛ برای اثبات تفاوت هایمان همین بس که تو یادی از من در یادت باقینماند و من زندگیم به یادت مدتهاست گره خورده.
_و بازهم نمیدونم چی نوشتم. فقط نوشتم که مغزم نسوزه...
آهنگش :))
یاردآ-
۴ بهمن ۰۱ | سه شنبه
#بادبافشون
خیال کردهای فراموشَت کردهام؟!
بگذار بگویم که بدانی و بدانند مادامی که به هنگام روز پرتو های خورشید در آسمان گسترانده شوند، زمانی که شب فرا رسد و ماه همچون مرواریدی در دل کیهانِ بیکران تاریکی را روشنایی ببخشد، ابر از الطاف و مهربانیاش بر زمین منت بِنَهد و قطرات باران همچو دایه ای مهربان برگِ را در آغوش کشند و دم و بازدمی باشد که خبر از ادامهی حیات دهد تو از من نمیروی و در من تمام نخواهی شد. تو هر صبح و هر شب با من و در من تکرار خواهی شد اما تمام نه..
من و تو از اول باهم متفاوت بودیم؛ برای اثبات تفاوت هایمان همین بس که تو یادی از من در یادت باقینماند و من زندگیم به یادت مدتهاست گره خورده.
_و بازهم نمیدونم چی نوشتم. فقط نوشتم که مغزم نسوزه...
آهنگش :))
یاردآ-
۴ بهمن ۰۱ | سه شنبه
#بادبافشون
۳۰.۱k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱