خرگوش کوچولویِ مامان ، پسر کوچولویِ من میدونی بودنت توی ز

خرگوش کوچولویِ مامان ، پسر کوچولویِ من میدونی بودنت توی زندگیم چقدر قشنگه ؟ درست مثل ماه داخل اسمون ، مثل خورشید اسمون ، مثل صدای دریا ، مثل ستاره های روشن داخل شب تاریک ، مثل خرگوشای سفید و مشکی قبل از تو زندگی من رنگی نداشت مثل مهِ خاکستری رنگ بود ولی با بودنت داخل زندگی ، زندگی رنگ به خودش گرفت انگار معجزه بودی داخل زندگیم قبول دارم باعث حال خوب و بدت بودم اما بدون تو برای من اونقدر مهم هستی که یکی بگه بالا چشات ابروعه خارمادرشو میگام .
طبیعیه روت حساس باشم و مالکیت طلب چون پسرمی رز سفید مامانی، خرگوش مامانتی دلم حتی نمیخواد شریک بشم با کسی تورو ، از چشمات بگم ؟ از لبخندت ؟ از لپای خوشگلت ؟ از دستایه کوچولوت ؟ از خندت ؟ از چی بگم که هرچی بگم خیلی کمه تو خدای مامانتی پسر کوچولو .
مامانت هیچکسو جز تو رو انتخاب نمیکنه. حسودیتو درمیارم ؟ چون حسادتت قشنگه . عصبیت میکنم ؟ بعدش ارومت میکنم . ناراحتت میکنم ؟ از دلت درمیارم اره من ناز هیچکسو نمیکشم جز پسرمو .
اینو بدون هروقت حالت بد بود حتی ساعت 3 صبح هم بود من هستم که تمام توانمو بزارم برای حالِ خوب پسرِ لجبازم .
نمیگم دوستت دارم چون کلمه ای برای دوست داشتنت پیدا نمیکنم .
اما عاشقتم پسرکِ مامان . @im_your_hope