سخته :)
سخته :)
دوشنبه داشتم با امیر عباس بحث می کردم ( سره اینکه وقتی که ابجیم و دختر عمه ام داشتن نماز می خوندن می خواست چادراشونو بکشه ولی من نزاشتم ، بهش گفتم امیر عباس منم می تونم بزنمت ولی دلم نمیاد که دندون هایی که داری رو از دست بدی همین الانشم نمی تونی درست حرف بزنی و ..... )
شروع به بحث کردیم و من خیلی حالم بد شد جوری که دستم به شدت می ارزید نمی تونستم حذف بزنم .....
و
یه روزم داشتم نامه ای که دختر عمه ام نوشته بود رو بلند جلوی دختر عمه ام می خوندم و یهو امیر عباس ترسید و به دختر عمه ام گفت بهش نگیا منم گفتم : گفت همه چیو می دونم . محمد صادق از هیچی خبر نداشت از امیر عباس پرسید چی میگه و امیر عباس با به لبخند تایپ می کرد ...
و محمد صادق گفت تو واسه خودت رو یادت نمیاد خیلی خوب بودم من بودم امبر عباس تو هم بودی و امیر صالح و....
ببخشید اگه وقتتونو ازتون گرفتم
دوشنبه داشتم با امیر عباس بحث می کردم ( سره اینکه وقتی که ابجیم و دختر عمه ام داشتن نماز می خوندن می خواست چادراشونو بکشه ولی من نزاشتم ، بهش گفتم امیر عباس منم می تونم بزنمت ولی دلم نمیاد که دندون هایی که داری رو از دست بدی همین الانشم نمی تونی درست حرف بزنی و ..... )
شروع به بحث کردیم و من خیلی حالم بد شد جوری که دستم به شدت می ارزید نمی تونستم حذف بزنم .....
و
یه روزم داشتم نامه ای که دختر عمه ام نوشته بود رو بلند جلوی دختر عمه ام می خوندم و یهو امیر عباس ترسید و به دختر عمه ام گفت بهش نگیا منم گفتم : گفت همه چیو می دونم . محمد صادق از هیچی خبر نداشت از امیر عباس پرسید چی میگه و امیر عباس با به لبخند تایپ می کرد ...
و محمد صادق گفت تو واسه خودت رو یادت نمیاد خیلی خوب بودم من بودم امبر عباس تو هم بودی و امیر صالح و....
ببخشید اگه وقتتونو ازتون گرفتم
۶.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.