پندانه [هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست.]
#پندانه [هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست.]
شخصی خاطرهای تعریف کرد که برام جالب بود: فصل گرم تابستون بود و برق ها رفته، و گرمای خونه غیرقابلِ تحمل شده بود. با کاغذهای دفتر، بادبزن های کوچیک درست کردیم و برای اومدنِ برق، لحظهشماری میکردیم.!
با خستگی و گلایه، زیرلب زمزمه میکردم: «پس کِی برق میاد؟ خسته شدیم از گرما.!»
پدرم گفت:«إن شاءالله که خیر باشه.» با تعجب پرسیدم:«آخه در برق رفتن چه خیری هست؟ وقتی گرماش انقدر هلاک کننده و شَرّ هست، و تحمّلش انقدر سخته!» پدرم سکوت معنا داری کرد و مشغول آب دادن به گل ها شد.
ظهر شده بود و یادمه
خونهی ما گازکشی نشده بود و مادرم نزدیکِ ظهر به آشپزخونه رفت، تا برای ناهار با کپسولِگاز غذا رو گرم کنه، تا در گرما گرسنه نمونیم؛ که با بوی گاز در آشپزخونه مواجه شد.! در تاریکی و به سختی، کپسول رو چک کرد و دید که از کپسول، گاز بیرون میاد.
مادر و پدرم با هرزحمتی که بود، کپسولِ گاز رو بلند کردند، و با سرعت به بیرون از خونه بردند، و در هوای آزاد گذاشتند. بعد سریع به آتش نشانی زنگ زدند، و خلاصه بعد از یک ساعت، این مشکل، کاملا حل شد. و البته کمی بعد از این اتفاق، برقِ خونه هم درست شد.
بعد از این ماجرا پدرم گفت:«میدونستید یکی از بزرگترین و بهترین حکمتهای گرمای امروز چی بود؟ و آیا میدونستید که این برق رفتگی، سبب چه خیرِ بزرگی شد؟»
وقتی نگاهِ پرسوال و پرتعجبِ منو دید، ادامه داد و گفت:« خداروشکر که برق رفته بود، چون اگر چراغ روشن میکردیم، با مشکلی که کپسول گاز داشت معلوم نبود چه اتفاقاتی میفتاد. یکی از بزرگترین حکمتهای تحملِ گرمای امروز این بود که ما از حادثه در أمان بمونیم؛ چون اگر از سرِ ناآگاهی، چراغ روشن میکردیم، معلوم نبود که کدوممون نجات پیدا میکردیم.»
پدرم با لبخند مهربونی گفت:«حالا متوجه شدی قطعیِ برق، چه حکمتی داشت؟! هیچ اتفاقی بی دلیل نمیفته. ما علمِ غیب نداریم، اما خدا حکمتِ همهی اتفاقات رو میدونه.»
و بعد یادِ جملهی معروفی افتادم که:
«هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست"
و در هراتفاقی حکمتی است که ما از اون بی خبریم؛ پس همیشه به جای ناله و گلایه، باید به خدا توکل، و از او طلبِ خیر و صبر کنیم.»
خدا چهارتا ازت میگیره.. یه دونه بهت میده اندازه چهل تا.. دو دوتای خدا، چهارتا نمیشه.!
بهش اعتماد کن ..
✍🏻گروه فرهنگی فانوس:
🔮[ https://eitaa.com/fanousofficial ]✨
#خدا #الله #مذهبی #امام_حسین #علم #درس_اخلاق #حرف_حساب #عبرت #آموزنده #پندانه #دانش #توبه #تقوا #حرف_و_عمل #توکل_بر_خدا #حکمت #طاقت #صبر #هدف #رشد #اراده #تلاش #موفقیت #پیشرفت #زندگی #هدف_زندگی #فانوس۳۱۳ #فانوس #نویسنده #داستان_کوتاه #موفقیت #پیشرفت #عشق #ظهور #فرج #یارقیه #Roghaayee313
شخصی خاطرهای تعریف کرد که برام جالب بود: فصل گرم تابستون بود و برق ها رفته، و گرمای خونه غیرقابلِ تحمل شده بود. با کاغذهای دفتر، بادبزن های کوچیک درست کردیم و برای اومدنِ برق، لحظهشماری میکردیم.!
با خستگی و گلایه، زیرلب زمزمه میکردم: «پس کِی برق میاد؟ خسته شدیم از گرما.!»
پدرم گفت:«إن شاءالله که خیر باشه.» با تعجب پرسیدم:«آخه در برق رفتن چه خیری هست؟ وقتی گرماش انقدر هلاک کننده و شَرّ هست، و تحمّلش انقدر سخته!» پدرم سکوت معنا داری کرد و مشغول آب دادن به گل ها شد.
ظهر شده بود و یادمه
خونهی ما گازکشی نشده بود و مادرم نزدیکِ ظهر به آشپزخونه رفت، تا برای ناهار با کپسولِگاز غذا رو گرم کنه، تا در گرما گرسنه نمونیم؛ که با بوی گاز در آشپزخونه مواجه شد.! در تاریکی و به سختی، کپسول رو چک کرد و دید که از کپسول، گاز بیرون میاد.
مادر و پدرم با هرزحمتی که بود، کپسولِ گاز رو بلند کردند، و با سرعت به بیرون از خونه بردند، و در هوای آزاد گذاشتند. بعد سریع به آتش نشانی زنگ زدند، و خلاصه بعد از یک ساعت، این مشکل، کاملا حل شد. و البته کمی بعد از این اتفاق، برقِ خونه هم درست شد.
بعد از این ماجرا پدرم گفت:«میدونستید یکی از بزرگترین و بهترین حکمتهای گرمای امروز چی بود؟ و آیا میدونستید که این برق رفتگی، سبب چه خیرِ بزرگی شد؟»
وقتی نگاهِ پرسوال و پرتعجبِ منو دید، ادامه داد و گفت:« خداروشکر که برق رفته بود، چون اگر چراغ روشن میکردیم، با مشکلی که کپسول گاز داشت معلوم نبود چه اتفاقاتی میفتاد. یکی از بزرگترین حکمتهای تحملِ گرمای امروز این بود که ما از حادثه در أمان بمونیم؛ چون اگر از سرِ ناآگاهی، چراغ روشن میکردیم، معلوم نبود که کدوممون نجات پیدا میکردیم.»
پدرم با لبخند مهربونی گفت:«حالا متوجه شدی قطعیِ برق، چه حکمتی داشت؟! هیچ اتفاقی بی دلیل نمیفته. ما علمِ غیب نداریم، اما خدا حکمتِ همهی اتفاقات رو میدونه.»
و بعد یادِ جملهی معروفی افتادم که:
«هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست"
و در هراتفاقی حکمتی است که ما از اون بی خبریم؛ پس همیشه به جای ناله و گلایه، باید به خدا توکل، و از او طلبِ خیر و صبر کنیم.»
خدا چهارتا ازت میگیره.. یه دونه بهت میده اندازه چهل تا.. دو دوتای خدا، چهارتا نمیشه.!
بهش اعتماد کن ..
✍🏻گروه فرهنگی فانوس:
🔮[ https://eitaa.com/fanousofficial ]✨
#خدا #الله #مذهبی #امام_حسین #علم #درس_اخلاق #حرف_حساب #عبرت #آموزنده #پندانه #دانش #توبه #تقوا #حرف_و_عمل #توکل_بر_خدا #حکمت #طاقت #صبر #هدف #رشد #اراده #تلاش #موفقیت #پیشرفت #زندگی #هدف_زندگی #فانوس۳۱۳ #فانوس #نویسنده #داستان_کوتاه #موفقیت #پیشرفت #عشق #ظهور #فرج #یارقیه #Roghaayee313
۴.۸k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.