این روزا خیلی احساس دین و شرمندگی سراغم میاد ....
این روزا خیلی احساس دین و شرمندگی سراغم میاد ....
ساعت ها یه گوشه میشینیم زل میزنم به یه نقطه و پیش وجدانم خودمو قصاص میکنم💔
خیلی وقته دیگه مث قبل تو آیینه نگاه نمیکنم....
تو جمع و شلوغی ها به هم سن و سالام دقت نمیکنم به رفتار و حرفاشون توجه نمیکنم....
میترسم
میترسم بیشتر از اینی ک هست شرمنده بشم ....
شرمنده برای جوونی های که سهمم نبود ،
آرزوهایی که حسرت شد برام،
خنده هایی که الان فقط تلخ خند شده،
شور و شوقی که چیزی جز عادت نمونده ازش،
و شیطنت هایی که تبدیل شد به نقاب ،نقاب دختری با رفتار مصنوعی..💔
ساعت ها یه گوشه میشینیم زل میزنم به یه نقطه و پیش وجدانم خودمو قصاص میکنم💔
خیلی وقته دیگه مث قبل تو آیینه نگاه نمیکنم....
تو جمع و شلوغی ها به هم سن و سالام دقت نمیکنم به رفتار و حرفاشون توجه نمیکنم....
میترسم
میترسم بیشتر از اینی ک هست شرمنده بشم ....
شرمنده برای جوونی های که سهمم نبود ،
آرزوهایی که حسرت شد برام،
خنده هایی که الان فقط تلخ خند شده،
شور و شوقی که چیزی جز عادت نمونده ازش،
و شیطنت هایی که تبدیل شد به نقاب ،نقاب دختری با رفتار مصنوعی..💔
۳.۳k
۱۸ مهر ۱۴۰۲