با تموم وجودم ، از تیکه تیکه روحم استفاده کردم تا اون چیز
با تموم وجودم ، از تیکه تیکه روحم استفاده کردم تا اون چیزی که اونا میخوان باشم ، تا بتونم آرزو هایی که خودشون نتونستن برآورده کنن رو برآورده کنم ، ولی هیچوقت برای اونا کافی نبود . هیچوقت خواسته هاشون تمومی نداشت . من تموم مدت خودم نبودم و هیچکس از این موضوع خبر دار نشد . هنوزم ادامه میدن و طوری رفتار میکنن که انگار من هیچ ارزشی ندارم . من...من هیچ مشکلی ندارم فقط ، یه سوال دارم ؛
کجایید وقتایی که من دارم نابود میشم ؟ وقتایی که دارم از تو میریزم . چرا فقط بلدید بگید که ، دختر ما هیچی کم نداره ، ما همیشه پیششیم . درحالی که لحظه ای از من خبر ندارید....
" . شاید ، کمی ، نوشتن حالم را خوب کند .
تعداد صفحات : ۱۰۹۸ صفحه "
کجایید وقتایی که من دارم نابود میشم ؟ وقتایی که دارم از تو میریزم . چرا فقط بلدید بگید که ، دختر ما هیچی کم نداره ، ما همیشه پیششیم . درحالی که لحظه ای از من خبر ندارید....
" . شاید ، کمی ، نوشتن حالم را خوب کند .
تعداد صفحات : ۱۰۹۸ صفحه "
۱۱.۱k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.