شاره جان - با صدای مرحوم سهراب محمدی تنظیم مجتبی ابوالقاسم پور
کسی نمیداند شاره جان چه کسی بود اما میدانیم که عاشقی داشت سخت دلشکسته و نوایی نواخت که هنوز با گذشت سالیان سوزش را با خود به همراه دارد. سوزی از سر عشق، سوزی از سر درد، سوزی که هر انسانی از هرجای دنیا که باشد آن را میفهمد، چه فارسیزبان باشد چه چینی چه نروژی.
بله زبانهای دیگری هستند جز زبان کلمات، زبانهایی با کلماتی دیگر که گاه با تصویر، موسیقی، نگاه و گاه با سکوت صحبت میکنند.
روزهایی هست که کلمات خستهاند، کز میکنند و گوشهگیر میشوند، میخواهند که فقط نگاه کنند، بشنوند و و سکوت کنند، برای من این روزها فقط موسیقی و دوربین و کفشهایم به دادم میرسند. کتانیهایم را پا میکنم، دوربینم را میاندازم در کولهام و گوشی موبایلم را پر کنم از آهنگهایی که عاشقشان هستم. هدفن به گوش راه میافتم در این شهر و به درختهای خشکیده و گلهای تازه و آسمان آبی و زبالههای همه جا پر شده، زشتی و زیباییهایش میرسم و از خودم دور میشوم، از کلمات، از این خودآگاه سرسخت...
مهمان میشوم به زبان موسیقی و مهمانتان میکنم به این نوای زیبای بینوایی با تنظیمی مدرن از موسیقی خراسانی:
میگویند در روزهای دور در صفحات پیشین تاریخ ایران، زمانی که سختی و سردی هجوم اقوام متجاوز به شمال خراسان گرمای حضور ایلیاتی مردمان سرزمینمان را به سردی میکشاند. در روزی که معشوقه داستان ما در آن سوی راه از یارش در این سوی راه جدا افتاد، این آتش عشق بود که سوز این جدایی را به اوج آسمان سرد تنهایی کشاند و پرتویی از آن را بر قلب بخشی خراسانی افکند.
پرتویی که از قلبش بر زبانش جاری شد و همچون برق شمشیری رو به سوی متجاوز، راه را خطاب قرار می دهد و شکوه از روزگار میکند که او را از یارش جدا کرده.
متن: زیبا مغربی از سایت ویرگول
"شاره جان نام معشوقه ایست که داستان عشق او و معشوق جنگاورش در صفحات تاریخ گم شده است، در بهبوحه حمله ازبکها و ترکمنها به سرحدات شمال خراسان که گویا معشوق در خط حمله و یا نقطه دیگری در حال جنگیدن بوده که خبردار میشود دشمن از راه دیگری خودش را به برج زنگلانلو رسانده است جایی که معشوقه اش شاره در آنجا زندگی میکند و چشم به راه معشوقش مانده است."
معنی شعر:
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
مانند ماری زخمی هستم آی شاره جان
آمده ام یکبار دیگر تو را ببینم هان ای شارِه جان
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است
زخم دل رو درمان کن
من که همیشه به اینجا نمی آیم آی شاره جان
(این دلم بود که من را مجبور کرد اینکار را انجام دهم(من را به اینجا آورد
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است
زخم دل رو درمان کن . .
#موسیقی-خوب
#کرمانجی
#شاره-جان
#خراسان
#موسیقی-محلی
بله زبانهای دیگری هستند جز زبان کلمات، زبانهایی با کلماتی دیگر که گاه با تصویر، موسیقی، نگاه و گاه با سکوت صحبت میکنند.
روزهایی هست که کلمات خستهاند، کز میکنند و گوشهگیر میشوند، میخواهند که فقط نگاه کنند، بشنوند و و سکوت کنند، برای من این روزها فقط موسیقی و دوربین و کفشهایم به دادم میرسند. کتانیهایم را پا میکنم، دوربینم را میاندازم در کولهام و گوشی موبایلم را پر کنم از آهنگهایی که عاشقشان هستم. هدفن به گوش راه میافتم در این شهر و به درختهای خشکیده و گلهای تازه و آسمان آبی و زبالههای همه جا پر شده، زشتی و زیباییهایش میرسم و از خودم دور میشوم، از کلمات، از این خودآگاه سرسخت...
مهمان میشوم به زبان موسیقی و مهمانتان میکنم به این نوای زیبای بینوایی با تنظیمی مدرن از موسیقی خراسانی:
میگویند در روزهای دور در صفحات پیشین تاریخ ایران، زمانی که سختی و سردی هجوم اقوام متجاوز به شمال خراسان گرمای حضور ایلیاتی مردمان سرزمینمان را به سردی میکشاند. در روزی که معشوقه داستان ما در آن سوی راه از یارش در این سوی راه جدا افتاد، این آتش عشق بود که سوز این جدایی را به اوج آسمان سرد تنهایی کشاند و پرتویی از آن را بر قلب بخشی خراسانی افکند.
پرتویی که از قلبش بر زبانش جاری شد و همچون برق شمشیری رو به سوی متجاوز، راه را خطاب قرار می دهد و شکوه از روزگار میکند که او را از یارش جدا کرده.
متن: زیبا مغربی از سایت ویرگول
"شاره جان نام معشوقه ایست که داستان عشق او و معشوق جنگاورش در صفحات تاریخ گم شده است، در بهبوحه حمله ازبکها و ترکمنها به سرحدات شمال خراسان که گویا معشوق در خط حمله و یا نقطه دیگری در حال جنگیدن بوده که خبردار میشود دشمن از راه دیگری خودش را به برج زنگلانلو رسانده است جایی که معشوقه اش شاره در آنجا زندگی میکند و چشم به راه معشوقش مانده است."
معنی شعر:
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
مانند ماری زخمی هستم آی شاره جان
آمده ام یکبار دیگر تو را ببینم هان ای شارِه جان
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است
زخم دل رو درمان کن
من که همیشه به اینجا نمی آیم آی شاره جان
(این دلم بود که من را مجبور کرد اینکار را انجام دهم(من را به اینجا آورد
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است
زخم دل رو درمان کن . .
#موسیقی-خوب
#کرمانجی
#شاره-جان
#خراسان
#موسیقی-محلی
۱۰۲.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰