السلام علی المهدی عجل الله تعالی
این خاطره برای یه بنده خدایی هست شما هم بخوانید..
سلام ۱۴ سالم بود که
داشتم توی شبکه های مجازی میچرخیدم که اتفاقی با یه پسری چت کردم از اونجایی که اهل چت نبودم ترجیح دادم چند دقیقه فقط باهاش حرف بزنم
پسره عجیب بود حرفای عجیبی میزد.
شروع کرد به تعریف داستان عاشقیش گفت فقط ۱۷ سالم بود که یه دخترو عاشق خودم کردم و نادیدش گرفتم اون خیلی خوب بود،کامل بود خیلی دنبالم دویید که از دستم نده
ولی من بهش بی وفایی کردم
دستاشو ول کردم و با کلی غم و غصه بیخیالش شدم گذاشتم تواون سنش دردو رنج و تجربه کنه و باعث بانیه اشک یه دختر شدم
میگفت ۱سال بعد پشیمون شدم هرجا گشتم هرکار کردم دیدم هیچکس مثل اون نیست که منو بخواد هیچکس مثل اون برام نمیشه و خودمم نمیدونستم چرا دلشو شکستم
سعی کردم برم سراغش اما دیر بود اون هنوز عاشقم بود اما دیگه حاضر نبود بخاطر من دوباره خودشو خورد کنه
بخاطر لج و لج بازی با من به خواستگارش جواب مثبت داد و توسن پایین ازدواج کرد
اون رفت بایه قلبه شکسته من موندم با یه مشت خاطره و ادمایی که هیچوقت مثل اون نشدن برام
الان من ۲۵سالمه و اون خوشبخته و یه دختر بچه و نوزاد پسر داره قسمت دردناکش اینه که اسم من روی پسرشه
فقط ارزومه یه بار دیگه ببینمش و هیچوقت اجازه ندم اون اتفاقا بیفته
آرزومه یکی مثل اون عاشقم بشه و پا به پام بیاد ولی میدونم نمیشه چون خیلی عجیب مهر اون دختر تودلمه
هیچوقت دل نشکنید واقعا زمین گرده هروقت باعث بشیم یکی درد بکشه قطعا خودمونم اون دردو تجربه میکنیم
فقط دل نشکنید زمین گرده..
لبیک یامهدی عج
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات
سلام ۱۴ سالم بود که
داشتم توی شبکه های مجازی میچرخیدم که اتفاقی با یه پسری چت کردم از اونجایی که اهل چت نبودم ترجیح دادم چند دقیقه فقط باهاش حرف بزنم
پسره عجیب بود حرفای عجیبی میزد.
شروع کرد به تعریف داستان عاشقیش گفت فقط ۱۷ سالم بود که یه دخترو عاشق خودم کردم و نادیدش گرفتم اون خیلی خوب بود،کامل بود خیلی دنبالم دویید که از دستم نده
ولی من بهش بی وفایی کردم
دستاشو ول کردم و با کلی غم و غصه بیخیالش شدم گذاشتم تواون سنش دردو رنج و تجربه کنه و باعث بانیه اشک یه دختر شدم
میگفت ۱سال بعد پشیمون شدم هرجا گشتم هرکار کردم دیدم هیچکس مثل اون نیست که منو بخواد هیچکس مثل اون برام نمیشه و خودمم نمیدونستم چرا دلشو شکستم
سعی کردم برم سراغش اما دیر بود اون هنوز عاشقم بود اما دیگه حاضر نبود بخاطر من دوباره خودشو خورد کنه
بخاطر لج و لج بازی با من به خواستگارش جواب مثبت داد و توسن پایین ازدواج کرد
اون رفت بایه قلبه شکسته من موندم با یه مشت خاطره و ادمایی که هیچوقت مثل اون نشدن برام
الان من ۲۵سالمه و اون خوشبخته و یه دختر بچه و نوزاد پسر داره قسمت دردناکش اینه که اسم من روی پسرشه
فقط ارزومه یه بار دیگه ببینمش و هیچوقت اجازه ندم اون اتفاقا بیفته
آرزومه یکی مثل اون عاشقم بشه و پا به پام بیاد ولی میدونم نمیشه چون خیلی عجیب مهر اون دختر تودلمه
هیچوقت دل نشکنید واقعا زمین گرده هروقت باعث بشیم یکی درد بکشه قطعا خودمونم اون دردو تجربه میکنیم
فقط دل نشکنید زمین گرده..
لبیک یامهدی عج
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات
۳.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.