کپشن
#کپشن
دستاتو لمس نکردم،نمیدونم بازی با انگشتات،وقتی سرت روی پاهامه و روی چمنا دراز کشیدی،
چه حسی میتونه داشته باشه
نمیدونم گرفتن بازوت
و قدم زدن دونفره توی خیابونِ شلوغ چقدر تپش قلبمو بالا میبره..
من با تو توی خیالم روزها و ماه ها و ساعتهای زیادی زندگی کردم..
میدونی!
من هر لحظه دچار ترس و استرس و ضعف شدم،
هرلحظه احساس کردم کم آوردم و نیاز به انرژی دارم،
هر لحظه که نیاز به حمایت عاطفی داشتم،
ناخودآگاه دستم رفته سمت تلفنم
و تو رو صدا زدم و با شنیدن صدات
رگهام به جریان افتادن و انرژیم مضاعف شده..
به اینکه به تو معتاد شدم یقین دارم..
تو تنها چاره ای هستی
که موقع ناچاری به ذهنم میای
تو نیازِ منی..
دستاتو لمس نکردم،نمیدونم بازی با انگشتات،وقتی سرت روی پاهامه و روی چمنا دراز کشیدی،
چه حسی میتونه داشته باشه
نمیدونم گرفتن بازوت
و قدم زدن دونفره توی خیابونِ شلوغ چقدر تپش قلبمو بالا میبره..
من با تو توی خیالم روزها و ماه ها و ساعتهای زیادی زندگی کردم..
میدونی!
من هر لحظه دچار ترس و استرس و ضعف شدم،
هرلحظه احساس کردم کم آوردم و نیاز به انرژی دارم،
هر لحظه که نیاز به حمایت عاطفی داشتم،
ناخودآگاه دستم رفته سمت تلفنم
و تو رو صدا زدم و با شنیدن صدات
رگهام به جریان افتادن و انرژیم مضاعف شده..
به اینکه به تو معتاد شدم یقین دارم..
تو تنها چاره ای هستی
که موقع ناچاری به ذهنم میای
تو نیازِ منی..
۱.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳