این داستان درعراق اتفاق افتاده حکایت ازاین قراراست که یک
این داستان درعراق اتفاق افتاده حکایت ازاین قراراست که یک پزشک متخصص مفاصل تعریف میکنه میگه یه روز پیرزن حدود ۸۰ساله وبسیارزیبا وخوش اخلاق مراجعه کرد بهمراه یک پیرزن همسن و سال خودش ودوتاپسرجوان دکترمیگه نتونستم تحمل کنم پرسیدم حاج خانم شما الان بااین سن و سال اینقدر زیبا هستید پس جوانیت چطور بودی پیرزن گفت من جوان بودم زیرپام پول بودکه میریختند زمین دکتر گفت این کارها فقط تو کازینو انجام میشود پیرزن گفت بله من راقصه بودم در کازینو لیالی الصفا درمنطقه صالحیه بغداد ازشب تاصبح دکترمیگه ازش پرسیدم اگربه جوانی برگردی توبه میکنید گفت مگه من چکار کردم که توبه کنم اگرجوانیم برگرده اینبارنه فقط شب که شب وروزمیرقصم اینبار پیرزن همراهش شروع به صحبت کرد گفت که مادریک منطقه فقیر زندگی میکنیم و این خانم هرشب نزدیک صبح مست وخسته کوفته میومد ونمیخابید و منتظر میموند تاخانواده هاازخواب بیدار شوند و میرفت خرج روزانه همه را
میداد وخرج تحصیل بچه هایشان را میدادتااینکه به دانشگاه رسیدند ودرماه رمضان افطاری میداد وعیدفطربرای بچه ها لباس میخریدودرمقابل یه ملایه داشتیم روضه خوانی میکرد ولی اگر کسی ازش پولی قرض گرفت ازش سود میبرد در واقع ربا بعدش بیمارشد این ملایه سرطان گرفت وهمه پولهایش خرج دوادرمان شد بعد هم مرد وهیچکس حاضر نشد مراسم دفن وکفن برایش انجام بده ولی این پیرزن مااهالی منطقه باهم مسابقه داریم برای خدمت به ایشان دکتر میگه مات و مبهوت ماندم جوانان همراهش باهم دعوا میکردند سر پرداخت حق ویزیت دکتر گفت پرسیدم شما چه نسبتی با ایشان دارید گفتند ماازاهالی منطقه هستیم و پدرانمان به ماسفارش کردند که یکیشان هم قبل از مرگ وصیت کرده بود هواشوداشته باشیم وله پیرزن میگن مادربزرگ دکتر گفت من هم مبلغ ویزیت را نگرفتم پیرزن برگشت گفت آقای دکتر الان نظرت چیه اگر جوان بشم رقصمو ادامه بدم یاتوبه کنم اینجا گوینده تلویزیون میگه حالا چه کسی بهتره این خانم رقاص یا سیاستمداران دزد عراق
میداد وخرج تحصیل بچه هایشان را میدادتااینکه به دانشگاه رسیدند ودرماه رمضان افطاری میداد وعیدفطربرای بچه ها لباس میخریدودرمقابل یه ملایه داشتیم روضه خوانی میکرد ولی اگر کسی ازش پولی قرض گرفت ازش سود میبرد در واقع ربا بعدش بیمارشد این ملایه سرطان گرفت وهمه پولهایش خرج دوادرمان شد بعد هم مرد وهیچکس حاضر نشد مراسم دفن وکفن برایش انجام بده ولی این پیرزن مااهالی منطقه باهم مسابقه داریم برای خدمت به ایشان دکتر میگه مات و مبهوت ماندم جوانان همراهش باهم دعوا میکردند سر پرداخت حق ویزیت دکتر گفت پرسیدم شما چه نسبتی با ایشان دارید گفتند ماازاهالی منطقه هستیم و پدرانمان به ماسفارش کردند که یکیشان هم قبل از مرگ وصیت کرده بود هواشوداشته باشیم وله پیرزن میگن مادربزرگ دکتر گفت من هم مبلغ ویزیت را نگرفتم پیرزن برگشت گفت آقای دکتر الان نظرت چیه اگر جوان بشم رقصمو ادامه بدم یاتوبه کنم اینجا گوینده تلویزیون میگه حالا چه کسی بهتره این خانم رقاص یا سیاستمداران دزد عراق
۲.۲k
۱۴ مهر ۱۴۰۲