سناریو کوکی وقتی خواهرشی می فهمی دوست دختر داره ولی به تو نگفته
جونگ کوک : من غلط کردم گه خوردم بگ.... اصلا بیا همین الان ببرمت پیشش چطوره؟....
ت: یااااااااا نههههههههههههه
کوکو : اصلا بریم با دوست دخترم شهربازی و بستنی بخوریم ( به جای جونگ کوک می نویسم کوکو )
ت: شااااایییددددد بزار فکرامو کنم
کوکو : اصلا برات شیرموز می خرم اصلا شیر موزای خودمو بهت می دم
ت: بازم بزاااااار فکر کننن...ممممم
کوکو : شیر توت فرنگی چی
ت: من پایم بریم ( ذوق خیلییییییییی کیوتتتت )
کوکو: قربون اون خنده های قشنگت بشه داداشی (بلا به دور )
ت : خدانکنه کوکو
ک: حالا پاشو حاضر شو بریم
ت:(دو ثانیه بعد) من حاضرم بریم
ک:ماشالاااا به علت چه عجله جذابببب
ت: حالا نیازی نیست مخ منو بزنی دوست دخترت ناراحت می شه
ک: عههههههه
ت: (خنده کیوت و خیلییی گوگولییی و الفرااررر )
شهربازی د.ک: بریم ترن هوایی
ت:ن ن نه ت ت تورو خدا
د.ک : می ترسی کوشو لو ی کیوت( می خنده و سرت و نازه می کنه )
ت آ آ ر ر ره م م من آ از ز ار ار ار. تف ف اع ف ف وبیا د د دارم
د.ک : طول وحشت چطوره
ت: خوناشامم دارههه ( ذوققق مرگگگگ)
د.ک : کوک حواست یانه قندش نیوفته 😍😅
ک: خیالت تخت تخت 😅🫶
ت: کوکو بیا بریم دیگه تو که نمی خوای آبجی ناراحت شه🥺
ک :نه نینی کوچولو
ویو کوکو
بعد از اونموقع باهم رفتیم طونل وحشت هر وقت خوناشام می دید بغلشون می کرد و باهاشون سلفی می گرفت همه تعجب می کردن که نمی ترسه حتی خود خوناشاما
ولی برا منم یجی عجیب بود چرا خواناشامای واقعی تو طونل وحشت بودن یا چرا فقط از خون تهیا نمی خوردن
و
پایان❤️ امیدوارم خوشتون اومده باشه 🥹
ت: یااااااااا نههههههههههههه
کوکو : اصلا بریم با دوست دخترم شهربازی و بستنی بخوریم ( به جای جونگ کوک می نویسم کوکو )
ت: شااااایییددددد بزار فکرامو کنم
کوکو : اصلا برات شیرموز می خرم اصلا شیر موزای خودمو بهت می دم
ت: بازم بزاااااار فکر کننن...ممممم
کوکو : شیر توت فرنگی چی
ت: من پایم بریم ( ذوق خیلییییییییی کیوتتتت )
کوکو: قربون اون خنده های قشنگت بشه داداشی (بلا به دور )
ت : خدانکنه کوکو
ک: حالا پاشو حاضر شو بریم
ت:(دو ثانیه بعد) من حاضرم بریم
ک:ماشالاااا به علت چه عجله جذابببب
ت: حالا نیازی نیست مخ منو بزنی دوست دخترت ناراحت می شه
ک: عههههههه
ت: (خنده کیوت و خیلییی گوگولییی و الفرااررر )
شهربازی د.ک: بریم ترن هوایی
ت:ن ن نه ت ت تورو خدا
د.ک : می ترسی کوشو لو ی کیوت( می خنده و سرت و نازه می کنه )
ت آ آ ر ر ره م م من آ از ز ار ار ار. تف ف اع ف ف وبیا د د دارم
د.ک : طول وحشت چطوره
ت: خوناشامم دارههه ( ذوققق مرگگگگ)
د.ک : کوک حواست یانه قندش نیوفته 😍😅
ک: خیالت تخت تخت 😅🫶
ت: کوکو بیا بریم دیگه تو که نمی خوای آبجی ناراحت شه🥺
ک :نه نینی کوچولو
ویو کوکو
بعد از اونموقع باهم رفتیم طونل وحشت هر وقت خوناشام می دید بغلشون می کرد و باهاشون سلفی می گرفت همه تعجب می کردن که نمی ترسه حتی خود خوناشاما
ولی برا منم یجی عجیب بود چرا خواناشامای واقعی تو طونل وحشت بودن یا چرا فقط از خون تهیا نمی خوردن
و
پایان❤️ امیدوارم خوشتون اومده باشه 🥹
۱۷.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.