دیروز گریستم
دیروز گریستم
برای تمامی روزهایی که گرفتار . خسته و یا عصبانی بودم. برای تمامی روزها و تمامی نگرش هایم برای تمامی لحظاتی که سبب بی حرمتی ، بی احترامی و جدایی از خودم شده و موجب شده بود انعکاس رفتار دیگران در من چنان باشد که خود نیز همان رفتار را با خود داشته باشم.
دیروز برای تمام تلاشهایی که کرده بودم تا دیگران دوستم بدارند گریستم برای تمامی خواسته هایی که میسر نشد و برای تمامی کارهایی که فقط بخاطر خشنودی اطرافیانم انجام دادم و بازتاب آن در خودم جز خلا روحی ، درد جسمی و خستگی بی حد چیزی نبود دیروز گریستم... چون گاهی جز گریه کاری نمی توان کرد
برای تمامی روزهایی که گرفتار . خسته و یا عصبانی بودم. برای تمامی روزها و تمامی نگرش هایم برای تمامی لحظاتی که سبب بی حرمتی ، بی احترامی و جدایی از خودم شده و موجب شده بود انعکاس رفتار دیگران در من چنان باشد که خود نیز همان رفتار را با خود داشته باشم.
دیروز برای تمام تلاشهایی که کرده بودم تا دیگران دوستم بدارند گریستم برای تمامی خواسته هایی که میسر نشد و برای تمامی کارهایی که فقط بخاطر خشنودی اطرافیانم انجام دادم و بازتاب آن در خودم جز خلا روحی ، درد جسمی و خستگی بی حد چیزی نبود دیروز گریستم... چون گاهی جز گریه کاری نمی توان کرد
۶۹۵
۲۰ دی ۱۴۰۳