من خسته ام؛
من خستهام؛
از تلاشهایِ بسیارِ دیده نشده!
از بارهای سنگینِ برداشته و مهر و گذشتهای وظیفه شده!
از هرچه مهربانی کردن و در پاسخِ کجفهمیها لبخند زدن و هربار بیشتر زخمزبان شنیدن!!!
رنج است که هرچه بیشتر مراعاتشان را بکنی و هرچه بیشتر انسانیت به خرج بدهی، بیشتر دیوار غرور و شعور تو را کوتاه میبینند.
رنج است که فراتر از نیاز، خودت را خرج کنی و به روی خودشان نیاورند و بیشتر به تو آسیب بزنند و خستگی را در وجود تو ماندگار کنند.
آدم چه نیاز دارد به دیده شدن؟ تو ببین! تو قدردانِ هر آدمی باش که چه در مرزهای جهان تو و چه جایی دیگر، دارد تمامِ خودش را صرفِ ساختن میکند! که بیشتر از توان و جان و وظیفهاش میجنگد و آرامش و نقاط امن خودش را نادیده میگیرد.
تا کجا برای حفظ اصالت و برای دل خودشان محبت کنند و واکنشها و پاسخها را نادیده بگیرند؟! تو برایت مهم نیست نوازش کنی و در پاسخ به تو سیلی بزنند؟ مهم نیست لبخند بزنی و اخم و خشم تحویل بگیری؟ آدمها اگر دیده و فهمیده نشوند، اگر مدام پاسخ از خودگذشتگیها و محبتهاشان، کوچکشماری و زخمزبان باشد، اگر در انتهای تمام مسیرها حس کنند از خودشان یک قربانی ساختهاند، میروند و رفتن؛ همیشه در را باز کردن و دور شدن و بازنگشتن نیست! آدمها گاهی میروند، در حالی که هیچ دری بازنشده و هیچ آدمی از هیچ چهارچوبی نگذشته و بالاجبار مانده، اما دیگر هیچوقت شبیه به قبل نشده.
ما دیر میفهمیم با آدمها چه کردهایم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
از تلاشهایِ بسیارِ دیده نشده!
از بارهای سنگینِ برداشته و مهر و گذشتهای وظیفه شده!
از هرچه مهربانی کردن و در پاسخِ کجفهمیها لبخند زدن و هربار بیشتر زخمزبان شنیدن!!!
رنج است که هرچه بیشتر مراعاتشان را بکنی و هرچه بیشتر انسانیت به خرج بدهی، بیشتر دیوار غرور و شعور تو را کوتاه میبینند.
رنج است که فراتر از نیاز، خودت را خرج کنی و به روی خودشان نیاورند و بیشتر به تو آسیب بزنند و خستگی را در وجود تو ماندگار کنند.
آدم چه نیاز دارد به دیده شدن؟ تو ببین! تو قدردانِ هر آدمی باش که چه در مرزهای جهان تو و چه جایی دیگر، دارد تمامِ خودش را صرفِ ساختن میکند! که بیشتر از توان و جان و وظیفهاش میجنگد و آرامش و نقاط امن خودش را نادیده میگیرد.
تا کجا برای حفظ اصالت و برای دل خودشان محبت کنند و واکنشها و پاسخها را نادیده بگیرند؟! تو برایت مهم نیست نوازش کنی و در پاسخ به تو سیلی بزنند؟ مهم نیست لبخند بزنی و اخم و خشم تحویل بگیری؟ آدمها اگر دیده و فهمیده نشوند، اگر مدام پاسخ از خودگذشتگیها و محبتهاشان، کوچکشماری و زخمزبان باشد، اگر در انتهای تمام مسیرها حس کنند از خودشان یک قربانی ساختهاند، میروند و رفتن؛ همیشه در را باز کردن و دور شدن و بازنگشتن نیست! آدمها گاهی میروند، در حالی که هیچ دری بازنشده و هیچ آدمی از هیچ چهارچوبی نگذشته و بالاجبار مانده، اما دیگر هیچوقت شبیه به قبل نشده.
ما دیر میفهمیم با آدمها چه کردهایم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
۴.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۳