یلدا حق داشت آرام آرام بگذرد...آبستن عروسک برفی زمستان بو
یلدا حق داشت آرام آرام بگذرد...آبستن عروسک برفی زمستان بود...دی را در دل داشت!
حالا تو را با لبهای سرخ اناری و آجیل داغ چشمهایت و حس شاعرانه ای که از یلدا به ارث برده ای کجای دلم جا دهم؟ برای این همه زیبایی باید سفره پهن کرد!
دی را نه برف شروع میکند نه باران...
چکه چکه های عشق از چشمهای تو آغازگر رقص عروس سپیدپوش زمستانست...
سرما که چیزی نیست، برای خاطر توست که دست و دلم می لرزد...بگذار در این رقص باشکوه دامنگیر تو باشم!
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
حالا تو را با لبهای سرخ اناری و آجیل داغ چشمهایت و حس شاعرانه ای که از یلدا به ارث برده ای کجای دلم جا دهم؟ برای این همه زیبایی باید سفره پهن کرد!
دی را نه برف شروع میکند نه باران...
چکه چکه های عشق از چشمهای تو آغازگر رقص عروس سپیدپوش زمستانست...
سرما که چیزی نیست، برای خاطر توست که دست و دلم می لرزد...بگذار در این رقص باشکوه دامنگیر تو باشم!
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
۱۳.۹k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.