P5
فردا صبح
ات ویو
با حس بوسیده شدن لبام بیدار شدم..
کوک و تو یه سانتی متری خودم لخت لخت دیدم،البته خودمم لخت بودم..تازه یاد دیشب افتادم..
ات:د دیشب؟
کوک:حافظه ی بدی داری بیبی،چی میشد دو سال پیشم حافظت بد بود یادت میرفت من مافیام؟پاشو بریم صبحونه بخوریم
ات:ل لباس؟؟
کوک:بیا..لباسی داد دستم..خودش هم یه لباس راحتی پوشید و با هم رفتیم پایین.روی صندلی نشستم نون تست و برداشتم که روش نوتلا بمالم که ...
تهیونگ:سلاممممم
(تهیونگ بچه پاکه مافیا نیس ولی بقیه اعضا مافیا.ببینید بایسمو چقدر خوب نشون میدم)
کوک:سلام ته
ات:سلام
تهیونگ:خوبی ات؟
ات:آره
ته:از اون دوست خوشگلت چه خبر؟
ات با خنده:اونم همش از تو میپرسید 😅
ته:آجیییی جونمم؟میشه شمارشو بدی؟(با لحن کیوت)
ات:نظرت با دزدیدن شیرموزای کوک چطوره؟اگه این کارو کنی شماره که سهله آدرس خونه و محل کارو شماره مامان باباشم میدم..
کوک:هی من اینجام ها
ته:باشه آجی جونم...
کوک:ته برو گمشو
ات:پس بیا برات بنویسم
کوک:تهههههیونگگگگگ(با لحن عصبی)
ته:اومدم آجی
کوک:تهههههههه
ات:آها بزن ۰۹۱۹۱۸۱۲۷۴۷۷(چرت و پرته)
آدرس خونشم ............
ته:بیا تو گوشت بگم شیرموزاشو کجا میذاره...
کوک:تهههههههههههههیونگگگگگگگگگ
ات:مرسی اوپا..
کوک تو ذهنش:که منو حرص میدید؟ات خانوم برات دارم....
ات ویو
با حس بوسیده شدن لبام بیدار شدم..
کوک و تو یه سانتی متری خودم لخت لخت دیدم،البته خودمم لخت بودم..تازه یاد دیشب افتادم..
ات:د دیشب؟
کوک:حافظه ی بدی داری بیبی،چی میشد دو سال پیشم حافظت بد بود یادت میرفت من مافیام؟پاشو بریم صبحونه بخوریم
ات:ل لباس؟؟
کوک:بیا..لباسی داد دستم..خودش هم یه لباس راحتی پوشید و با هم رفتیم پایین.روی صندلی نشستم نون تست و برداشتم که روش نوتلا بمالم که ...
تهیونگ:سلاممممم
(تهیونگ بچه پاکه مافیا نیس ولی بقیه اعضا مافیا.ببینید بایسمو چقدر خوب نشون میدم)
کوک:سلام ته
ات:سلام
تهیونگ:خوبی ات؟
ات:آره
ته:از اون دوست خوشگلت چه خبر؟
ات با خنده:اونم همش از تو میپرسید 😅
ته:آجیییی جونمم؟میشه شمارشو بدی؟(با لحن کیوت)
ات:نظرت با دزدیدن شیرموزای کوک چطوره؟اگه این کارو کنی شماره که سهله آدرس خونه و محل کارو شماره مامان باباشم میدم..
کوک:هی من اینجام ها
ته:باشه آجی جونم...
کوک:ته برو گمشو
ات:پس بیا برات بنویسم
کوک:تهههههیونگگگگگ(با لحن عصبی)
ته:اومدم آجی
کوک:تهههههههه
ات:آها بزن ۰۹۱۹۱۸۱۲۷۴۷۷(چرت و پرته)
آدرس خونشم ............
ته:بیا تو گوشت بگم شیرموزاشو کجا میذاره...
کوک:تهههههههههههههیونگگگگگگگگگ
ات:مرسی اوپا..
کوک تو ذهنش:که منو حرص میدید؟ات خانوم برات دارم....
۵.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.