دنیایی به نام عشق
#دنیایی_به_نام_عشق
p⁴
کوک: چطور جرعت میکنی سرم داد بزنی (داد)
لیا: دوست دارممم
کوک:...
لیا:(لباشو میبو...)
کوک:( همراهی میکنه)
لیا: میشه انقدر سرم داد نزنی؟؟؟؟
کوک: اوکی...
لیا:( دکمه های کوک رو باز میکنه)
کوک: چ.. چیکار میکنی؟؟
لیا: میخوام بدنتو ببینم
کوک: رو تو برم
لیا:(پوزخند)
یوری:( پشت دیوار با ته قایم شده و لیا و کوک رو میبینه) عیجان کوک چه بدنی داره
ته: چشاتو درویش کن
یوری: چشم استاد(از لیا و کوک عکس میگیره موقع لب گرفتن....)
لیا: یوری داره ازمون عکس میگیره
کوک: چیییییی(میاد دنبال یوری) هووو یوری کجایی
یوری: یا خدا فهمیدن(میره یه جا قایم میشه)
ته: چیکارش داری؟؟
کوک: به تو چه... این چند روز خیلی باهاش مهربون شدیا
ته: خب دوسش دارم
کوک: چ... چ... چی
یوری:( سریع میاد پشت ته قایم میشه)
کوک: بیا اینجا ببینمممم
لیا: نکن گناه دارن(خنده)
یوری: نمیام(گوشیشو میذاره تو جیبش و میره پیش کوک) جرعت داری دستتو بکن تو جیبم گوشیمو دربیار تا جرت بدم
لیا: عه یوری
ته: باهاش درست حرف بزن عه
کوک: منطقیع😐🔪
یوری:(میخنده)
مثلا قرار بود حمایت کنید🙃🙃
p⁴
کوک: چطور جرعت میکنی سرم داد بزنی (داد)
لیا: دوست دارممم
کوک:...
لیا:(لباشو میبو...)
کوک:( همراهی میکنه)
لیا: میشه انقدر سرم داد نزنی؟؟؟؟
کوک: اوکی...
لیا:( دکمه های کوک رو باز میکنه)
کوک: چ.. چیکار میکنی؟؟
لیا: میخوام بدنتو ببینم
کوک: رو تو برم
لیا:(پوزخند)
یوری:( پشت دیوار با ته قایم شده و لیا و کوک رو میبینه) عیجان کوک چه بدنی داره
ته: چشاتو درویش کن
یوری: چشم استاد(از لیا و کوک عکس میگیره موقع لب گرفتن....)
لیا: یوری داره ازمون عکس میگیره
کوک: چیییییی(میاد دنبال یوری) هووو یوری کجایی
یوری: یا خدا فهمیدن(میره یه جا قایم میشه)
ته: چیکارش داری؟؟
کوک: به تو چه... این چند روز خیلی باهاش مهربون شدیا
ته: خب دوسش دارم
کوک: چ... چ... چی
یوری:( سریع میاد پشت ته قایم میشه)
کوک: بیا اینجا ببینمممم
لیا: نکن گناه دارن(خنده)
یوری: نمیام(گوشیشو میذاره تو جیبش و میره پیش کوک) جرعت داری دستتو بکن تو جیبم گوشیمو دربیار تا جرت بدم
لیا: عه یوری
ته: باهاش درست حرف بزن عه
کوک: منطقیع😐🔪
یوری:(میخنده)
مثلا قرار بود حمایت کنید🙃🙃
۷.۶k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.