سرنوشت نوشته نشده
پارت 24
ا. ت: ولی وقت رفتم تو سالن دیدم لیسا پیس جیمین بود و همه تو جسن داد میزن برقصید من فقط نگا می کردم که اسک تو چشام حلقه زد
جیمین ویو
هی لیسا من میکشید و همه دست میزدن و میگفتن باید باهم برقصیم ولیمن نمیخوامکه چشم افتاد به ا. ت ناراحت داشت نگاه میکرد لیسا رو انداختم و رفتم سمتش و تا نزدیکش شدم خواستم دستاشو بگیرم ی چیز سرد رو سرم حس کردم
سونا: اگر تکون خوردی یگلوله تو سر تو میره و گلوله تو سر عشقت
از زبان جیمین: من نمیتونستم چیزی بگم ا. ت بی صدا اشک میریخت دبگه نتونستم تحمل کنم ان جرعت کشتن منو نداره و فقط تهدیدیه تفنگ رو از دیتش کسید گلوله ها رو در اوردم و انداختم رو زمین و کنار ا. ت اییتادم و اونو سمت خودم کشیدم و بغل کردم
سونا: تو این اجازه رو نداری که با دختر معمولی دوست بشی
جیمین (ی پوز خند زد): میدونم
سونا: ولی تو الان دوستی
جیمین: نچ نچ نچ استباه نکن من با این فرسته دوست نییتم بلکه این فرشته بانو نامزد و همسر بنده هست
همه تو جشن شکه نگا می کردن
جیمین حلقع رو از جیبش در اورد و تو دست ا. ت گذاشت
جیمین: تو زن منو به گروگان بردی و تهدیدش کردی که منو جلو چشاش میکشی ها اون خودت بودی
سونا چشاشو بست و ی پوزخند زد و گفت این تهدید نیست بلکه واقعیت بود و تفنگ رو سمت جیمین نشونع گرفت ولی وقتی خواست شلیک کنه حس کرد ی چیزی خورد ب سرش
سوا: کسی جرعت نداره جوجه یمنو تهدید کنه یا اسلحه رو سرش بکشه
جین: سوا با چی زدیش
سوا: ماهی تابه تو ماشین بود اومدم باش زدم
جین: خندید) الحق که سوای منی
ا. ت: سوا ممنونم که اینجایی
نامی: این حلقه ها جیه تو دستون؟
ته: کوری نمیبنی تو دست چپشونه
کوک: حلقه های ازدواجن
جی هوپ: هوراااااااااااا جیمینگا ازدواح کرد و همه ی هورای بلند کشیدن و دست زدن
شوگا: بیاید بریم دیگه دیر شد
جیمین: نه هنوز ساعت 2 بیاید ی امشبو خوش بگذرونی اکر مامان بابا مشکلی ندارن
بابا: دوستای تو دوستای ما هم هستن
میا: امممم... بچه ها چیزی یادتون نرفته
همه: چیو
میا به سونایی که رو زمین افتاده اشاره کرد
کوکی و ته: کار ما برید کنار
و سونا رو بلند کردن و گذاشتن تو ماشینش
و رفتن دوباره داخل سالن جی هوپ ی اهنک قشنگ گذاشت
کوکی: میا بانو مایل به رقصیدن
میا: البته با کمال میل
جین: سوا
سوا: جان سوا
جین: بریم
سوا: من که که پایم برو بریم
جیمین و ا. ت اون وسط میرقصیدن و مثل الماس میدرخشیدن
جیمین: ببخشید که بخاطر من جونت به خطر افتاد
ا. ت: تو بهم گفتی در کنار من بودن سختیایی داره و من وقتی با تو باسم اینا که سحله بدترشونم تحمل می کنم
جیمین: من هر لحطه بیشتر عاشقت میشم
و دست خودشو رو دور کمر ا.ت رو حلقه کرد و خودسو نزدیک کرد سرشو کمی اورد پایین و لب هاشو به لب های ا. ت چسبوند
ا. ت: ولی وقت رفتم تو سالن دیدم لیسا پیس جیمین بود و همه تو جسن داد میزن برقصید من فقط نگا می کردم که اسک تو چشام حلقه زد
جیمین ویو
هی لیسا من میکشید و همه دست میزدن و میگفتن باید باهم برقصیم ولیمن نمیخوامکه چشم افتاد به ا. ت ناراحت داشت نگاه میکرد لیسا رو انداختم و رفتم سمتش و تا نزدیکش شدم خواستم دستاشو بگیرم ی چیز سرد رو سرم حس کردم
سونا: اگر تکون خوردی یگلوله تو سر تو میره و گلوله تو سر عشقت
از زبان جیمین: من نمیتونستم چیزی بگم ا. ت بی صدا اشک میریخت دبگه نتونستم تحمل کنم ان جرعت کشتن منو نداره و فقط تهدیدیه تفنگ رو از دیتش کسید گلوله ها رو در اوردم و انداختم رو زمین و کنار ا. ت اییتادم و اونو سمت خودم کشیدم و بغل کردم
سونا: تو این اجازه رو نداری که با دختر معمولی دوست بشی
جیمین (ی پوز خند زد): میدونم
سونا: ولی تو الان دوستی
جیمین: نچ نچ نچ استباه نکن من با این فرسته دوست نییتم بلکه این فرشته بانو نامزد و همسر بنده هست
همه تو جشن شکه نگا می کردن
جیمین حلقع رو از جیبش در اورد و تو دست ا. ت گذاشت
جیمین: تو زن منو به گروگان بردی و تهدیدش کردی که منو جلو چشاش میکشی ها اون خودت بودی
سونا چشاشو بست و ی پوزخند زد و گفت این تهدید نیست بلکه واقعیت بود و تفنگ رو سمت جیمین نشونع گرفت ولی وقتی خواست شلیک کنه حس کرد ی چیزی خورد ب سرش
سوا: کسی جرعت نداره جوجه یمنو تهدید کنه یا اسلحه رو سرش بکشه
جین: سوا با چی زدیش
سوا: ماهی تابه تو ماشین بود اومدم باش زدم
جین: خندید) الحق که سوای منی
ا. ت: سوا ممنونم که اینجایی
نامی: این حلقه ها جیه تو دستون؟
ته: کوری نمیبنی تو دست چپشونه
کوک: حلقه های ازدواجن
جی هوپ: هوراااااااااااا جیمینگا ازدواح کرد و همه ی هورای بلند کشیدن و دست زدن
شوگا: بیاید بریم دیگه دیر شد
جیمین: نه هنوز ساعت 2 بیاید ی امشبو خوش بگذرونی اکر مامان بابا مشکلی ندارن
بابا: دوستای تو دوستای ما هم هستن
میا: امممم... بچه ها چیزی یادتون نرفته
همه: چیو
میا به سونایی که رو زمین افتاده اشاره کرد
کوکی و ته: کار ما برید کنار
و سونا رو بلند کردن و گذاشتن تو ماشینش
و رفتن دوباره داخل سالن جی هوپ ی اهنک قشنگ گذاشت
کوکی: میا بانو مایل به رقصیدن
میا: البته با کمال میل
جین: سوا
سوا: جان سوا
جین: بریم
سوا: من که که پایم برو بریم
جیمین و ا. ت اون وسط میرقصیدن و مثل الماس میدرخشیدن
جیمین: ببخشید که بخاطر من جونت به خطر افتاد
ا. ت: تو بهم گفتی در کنار من بودن سختیایی داره و من وقتی با تو باسم اینا که سحله بدترشونم تحمل می کنم
جیمین: من هر لحطه بیشتر عاشقت میشم
و دست خودشو رو دور کمر ا.ت رو حلقه کرد و خودسو نزدیک کرد سرشو کمی اورد پایین و لب هاشو به لب های ا. ت چسبوند
۵.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.