مهتاب من ، من یک نویسنده نیستم که بتونم متنی برات بنویسم
مهتاب من ، من یک نویسنده نیستم که بتونم متنی برات بنویسم که احساسمو بهت توضیح بدم یا بگم که چقدر دوست دارم ولی دردونه یِ من ، من اندازه های روز هایی که گذشتن ، ستاره هایی که افتادن ، قلب هایی که دیگه نتپیدن ، لب هایی که لبخند نداشتن ، دست هایی که میلرزیدن ، خودکار هایی که دیگه ننوشتن ، گل هایی که خشک شدن و متن هایی که هیچوقت خونده نشدن دوست دارم ، اگه بخوام توصیفت کنم باید بگم که تو مثل یک گل رزی ، خب چرا گل رز ؟! گل های رز وقتی رنگشونو از دست میدن یا خشک میشن هنوز زیبایی خودشونو دارن ، هنوز بوی خوب خودشونو دارن ، توهم مثل گل رز حتی اگه خودتو از دست بدی بازم به چشم من زیبایی ، دوست دارم مهتاب من .
چرا دارم این متنو مینویسم؟ برای خالی شدن خودم ، برای علاقه ی من به تو و برای حتی یه لبخند کوچیک هم شده به لب هات آوردن ، بازم میگم من نویسنده نیستم که بتونم طومار بنویسم یا تموم علاقمو توصیف کنم ولی تا جایی که تونستم نوشتم ، از خودت مراقبت کن زیبای من .
چرا دارم این متنو مینویسم؟ برای خالی شدن خودم ، برای علاقه ی من به تو و برای حتی یه لبخند کوچیک هم شده به لب هات آوردن ، بازم میگم من نویسنده نیستم که بتونم طومار بنویسم یا تموم علاقمو توصیف کنم ولی تا جایی که تونستم نوشتم ، از خودت مراقبت کن زیبای من .
۱۰.۰k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.