سناریو جونگ کوک
سناریو جونگ کوک
با حرص به جونگ کوک نگاه کردی.
-هههه
چندبار صداش زدی اما صدای خنده هاش رو اعصابت بود.
از جات میخواستی بلند شی که یه پسره اومد جلوت رو گرفت.
*افتخار میدی
نگاهی به کوک کردی دیدی که اصلا توجه بهت نمیکنه و داره با چندتا دختر صحبت میکنه.
-آره عزیزم
دستش رو گرفتی و روی سکوی رقص رفتید.
دستشو پشت کمرت انداخت و شروع به رقصیدن کردید.
بعد از اینکه رقصتون تموم شد به جونگ کوک نگاه کردی که مثل گیف بالا بهت نگاه کرد.
لبخندی بهش زدی و رفتی کنارش و روی پاش نشستی.
_بیب امشب شب سختی در انتظارته.
نگاهی بهش کردی و گفتی:
-اوووو فکر کنم دوستش داشته باشم.
با حرص به جونگ کوک نگاه کردی.
-هههه
چندبار صداش زدی اما صدای خنده هاش رو اعصابت بود.
از جات میخواستی بلند شی که یه پسره اومد جلوت رو گرفت.
*افتخار میدی
نگاهی به کوک کردی دیدی که اصلا توجه بهت نمیکنه و داره با چندتا دختر صحبت میکنه.
-آره عزیزم
دستش رو گرفتی و روی سکوی رقص رفتید.
دستشو پشت کمرت انداخت و شروع به رقصیدن کردید.
بعد از اینکه رقصتون تموم شد به جونگ کوک نگاه کردی که مثل گیف بالا بهت نگاه کرد.
لبخندی بهش زدی و رفتی کنارش و روی پاش نشستی.
_بیب امشب شب سختی در انتظارته.
نگاهی بهش کردی و گفتی:
-اوووو فکر کنم دوستش داشته باشم.
۴۲.۰k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.