شین خیلی کراشه خیلیییی
شین خیلی کراشه خیلیییی
یادمه یکبار خیلی وقت پیش یک سناریو داخل زهنم کشیدم که شین و مایکی و اما داداش و خواهرمن بعد به اون صحنه رسیدم که شین میمیره باورتون میشه اینقدر گریه کردم که نگو خیلی برام عجیب بود خیلی گریه کردم دلم برای شخصیتی که ساختم سوخت 🥺🥺
یادمه یکبار خیلی وقت پیش یک سناریو داخل زهنم کشیدم که شین و مایکی و اما داداش و خواهرمن بعد به اون صحنه رسیدم که شین میمیره باورتون میشه اینقدر گریه کردم که نگو خیلی برام عجیب بود خیلی گریه کردم دلم برای شخصیتی که ساختم سوخت 🥺🥺
۷۷۲
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.