C᭄
C᭄
نزار قبانی یه شعر محشر داره برمیگرده به زمان جنگ داخلی لبنان، به اسم «بیروت میسوزد و من تو را دوست دارم»… هم توش غم و استیصال جنگه هم عشق… همش رو بخونین ولی تهش میگه:
برمن خرده مگیر
که با زور و سرزده به اتاقت وارد شدم
هر لباسی که می توانی را بر تنت بینداز
و از من مپرس چرا ؟
آن بیرون، بیروت می سوزد
بیروت ما، آن بیرون می سوزد
و من – علی رغم همه ی نادانی هایت و همه ی بی حرمتی هایت
هنوز دوستت دارم
نگاه کن ، آمده ام
تا تو را چون گربه ی کوچکی بر شانه ام بگذارم
و از کشتی آتش و مرگ و جنون بیرونت ببرم
چرا که من مخالف سوختن گربه های زیبا
چشم های زیبا
و شهرهای زیبایم♥️🍁
#عاشــــــــــقانه#خـــــــــــاص
نزار قبانی یه شعر محشر داره برمیگرده به زمان جنگ داخلی لبنان، به اسم «بیروت میسوزد و من تو را دوست دارم»… هم توش غم و استیصال جنگه هم عشق… همش رو بخونین ولی تهش میگه:
برمن خرده مگیر
که با زور و سرزده به اتاقت وارد شدم
هر لباسی که می توانی را بر تنت بینداز
و از من مپرس چرا ؟
آن بیرون، بیروت می سوزد
بیروت ما، آن بیرون می سوزد
و من – علی رغم همه ی نادانی هایت و همه ی بی حرمتی هایت
هنوز دوستت دارم
نگاه کن ، آمده ام
تا تو را چون گربه ی کوچکی بر شانه ام بگذارم
و از کشتی آتش و مرگ و جنون بیرونت ببرم
چرا که من مخالف سوختن گربه های زیبا
چشم های زیبا
و شهرهای زیبایم♥️🍁
#عاشــــــــــقانه#خـــــــــــاص
۲.۷k
۰۹ مهر ۱۴۰۳