(کپی راضی نیستم)
p2
«که ناگهان..اون چهره رو دیدم..جئون جونگ کوک!بزرگترین مافیا به سختی اب دهنم رو قورت میدهم و با عرق سردی که روی پیشانیم بود بهش نگاه میکنم»
ویو جونگ کوک
«ات یک دختر داغ و انحنا دار بود،نمیتونستم همینطوری ولش کنم،قدم قدم بهش نزدیک میشم و از بالا بهش نگاه میکنم،پوست رنگ پریده،چشم های بزرگ و لب های صورتی و موهای قهوه ای که انگار از ابریشم درست شده بود،پوزخند میزنم،از بالا تا پایین به بدنش نگاه میکنم،باسن و سینه های بزرگش تو اون لباس جذاب بود،لب پایینم رو گاز میگیرم» جئون: خب...کوچولو،منو میشناسی! نه؟ ات با چشم های گرد شده به جونگ کوک نگاه میکنه جئون: او...اینجا یکی ترسیده!هومم! ولی وقتی میترسه خیلی ناز میشه😏🤤 ات با ترس اب دهنش رو قورت میدهد و روی صندلی تکان میخوره تا طناب رو پاره کنه جئون: اوه...کوچولو نمیتونی هیچ کار بکنی تو اینجا تنهایی، یک موش کوچولوی اسیب دیده جونگ کوک به ات نزدیک میشه و موهاش محکم رو به عقب میکشه ات جیغ ای از درد میزنه ، جونگ کوک رگ های دستش معلوم بود،قدش خیلی بلند بود،معلوم بود خیلی قویِ و ورزش کاره
جونگ کوک:پوزخند او...چه صدای نازی میخوام بیشتر بشنوم. ات قصد جئون رو میفهمه و سعی میکنه از این همه طناب ازاد بشه ات: بس کن...چرا منو اوردی اینجا...ازم چی میخوای.. جئون موهای ات رو محکم تر میکشه و لب پایینش رو گاز میگیره پ به ات نگاه میکنه جئون:تو! تو پرداخت بدهی های پدرتی، الان همه مال منی، هر کاری بخوام باحات میکنم ات چشماش از فهمیدن قضیه گشاد میشه ات: نه...ولم کن...جئون دست اش را به سمت پو/صی ات میبره و شروع میکنه به مالیدنش جئون: اوه میبینم برام خیس کردی کوچولو...راه فراری نداری میدونم که توهم اینو میخوای وقتی جئون شروع به مالیدن پوص/ی ات میکنه ات نفس تعجبی بیرون میده و لب پایینش رو گاز میگیره تا صدایی در نیاره و تقلا میکنه ات: نه....بس کن...تو داری به اندام شخصی من دست میزنی.. چشمای جئون فقط به صورت ات چسبیده بود و دست اش با سرعت بیشتر و محکم تری پو/صی ات را میمالید،جئون دستش را به سمت پاره روی دهن ات میبرد و ان را بر میدارد. جئون:کوچولو....تا وقتی که التماس نکنی ولت نمیکنم حالا بگذار صدای ناله هات رو بشنوم.....
نظرت مهمه برام♡
بهم انرژی بدین🤡❤️🩹
«که ناگهان..اون چهره رو دیدم..جئون جونگ کوک!بزرگترین مافیا به سختی اب دهنم رو قورت میدهم و با عرق سردی که روی پیشانیم بود بهش نگاه میکنم»
ویو جونگ کوک
«ات یک دختر داغ و انحنا دار بود،نمیتونستم همینطوری ولش کنم،قدم قدم بهش نزدیک میشم و از بالا بهش نگاه میکنم،پوست رنگ پریده،چشم های بزرگ و لب های صورتی و موهای قهوه ای که انگار از ابریشم درست شده بود،پوزخند میزنم،از بالا تا پایین به بدنش نگاه میکنم،باسن و سینه های بزرگش تو اون لباس جذاب بود،لب پایینم رو گاز میگیرم» جئون: خب...کوچولو،منو میشناسی! نه؟ ات با چشم های گرد شده به جونگ کوک نگاه میکنه جئون: او...اینجا یکی ترسیده!هومم! ولی وقتی میترسه خیلی ناز میشه😏🤤 ات با ترس اب دهنش رو قورت میدهد و روی صندلی تکان میخوره تا طناب رو پاره کنه جئون: اوه...کوچولو نمیتونی هیچ کار بکنی تو اینجا تنهایی، یک موش کوچولوی اسیب دیده جونگ کوک به ات نزدیک میشه و موهاش محکم رو به عقب میکشه ات جیغ ای از درد میزنه ، جونگ کوک رگ های دستش معلوم بود،قدش خیلی بلند بود،معلوم بود خیلی قویِ و ورزش کاره
جونگ کوک:پوزخند او...چه صدای نازی میخوام بیشتر بشنوم. ات قصد جئون رو میفهمه و سعی میکنه از این همه طناب ازاد بشه ات: بس کن...چرا منو اوردی اینجا...ازم چی میخوای.. جئون موهای ات رو محکم تر میکشه و لب پایینش رو گاز میگیره پ به ات نگاه میکنه جئون:تو! تو پرداخت بدهی های پدرتی، الان همه مال منی، هر کاری بخوام باحات میکنم ات چشماش از فهمیدن قضیه گشاد میشه ات: نه...ولم کن...جئون دست اش را به سمت پو/صی ات میبره و شروع میکنه به مالیدنش جئون: اوه میبینم برام خیس کردی کوچولو...راه فراری نداری میدونم که توهم اینو میخوای وقتی جئون شروع به مالیدن پوص/ی ات میکنه ات نفس تعجبی بیرون میده و لب پایینش رو گاز میگیره تا صدایی در نیاره و تقلا میکنه ات: نه....بس کن...تو داری به اندام شخصی من دست میزنی.. چشمای جئون فقط به صورت ات چسبیده بود و دست اش با سرعت بیشتر و محکم تری پو/صی ات را میمالید،جئون دستش را به سمت پاره روی دهن ات میبرد و ان را بر میدارد. جئون:کوچولو....تا وقتی که التماس نکنی ولت نمیکنم حالا بگذار صدای ناله هات رو بشنوم.....
نظرت مهمه برام♡
بهم انرژی بدین🤡❤️🩹
۱.۵k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.