به نام خدای فاطمه
به نام خدای فاطمه
ای خوب بهتر
طفل یتیمت را ببین بی دست و بی سر
این بهترین رویا و این آغاز و آخر
ای قبر نامعلوم تو در برّ و در بحر
ای آب مهریه ی تو، ای خوب به تر
از خاک خود برخیز و بنگر کربلا را
ای قبر تو تا چند نا معلوم و یک سر...
بنگر که خورشیدی ست در نزدیک خورشید
خون را که هر خاک بلا جوشیده، بنگر
ای معنی لولاک، ای تفسیر افلاک
ای وزن نا معلوم ای پاک معطّر
با خون تین دریای خون پالان وضو کن
ای دهر با بالای خوبت نا برابر
این خار چشم شیخ های با کتاب است
ای در میان نیزه های خون شناور
آتش بگیر و خیمه ای در خیمه ها باش ای آن غریب نصب وای آن شخص دیگر
این کودکت را در میان خارزار و
بین چهل منزل... و با شکلی که باور...
مرداد ۹۰
ای خوب بهتر
طفل یتیمت را ببین بی دست و بی سر
این بهترین رویا و این آغاز و آخر
ای قبر نامعلوم تو در برّ و در بحر
ای آب مهریه ی تو، ای خوب به تر
از خاک خود برخیز و بنگر کربلا را
ای قبر تو تا چند نا معلوم و یک سر...
بنگر که خورشیدی ست در نزدیک خورشید
خون را که هر خاک بلا جوشیده، بنگر
ای معنی لولاک، ای تفسیر افلاک
ای وزن نا معلوم ای پاک معطّر
با خون تین دریای خون پالان وضو کن
ای دهر با بالای خوبت نا برابر
این خار چشم شیخ های با کتاب است
ای در میان نیزه های خون شناور
آتش بگیر و خیمه ای در خیمه ها باش ای آن غریب نصب وای آن شخص دیگر
این کودکت را در میان خارزار و
بین چهل منزل... و با شکلی که باور...
مرداد ۹۰
۳.۴k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.