درواقع هیچ فراموش کردنی درکار نیست من فقط درموردن حرف نمی
درواقع هیچ فراموش کردنی درکار نیست من فقط درموردن حرف نمیزنم ولی تو منو بد قول کردی من به خودم قول دادم فراموشت کنم اما کافیه فقط یکیو ببینم که شبیهته یا داره از حرفای تو استفاده میکنه یا کارایی که قبلا انجام دادی رو میکنه قلبم تند تند میزنه اونشب خوابم نمیبره ؛ تو هيچوقت اینو نمیبینی هیچوقت نمیبینی که چقدر دوست دارم هیچوقت ندیدی همیشه چشمت دنبال هرزه های دورو برت بود همه برات میمالیدن توام لذت میبردی ! ولی من حتی به بالشتت ام حسادت میکردم چون اون هرشب میتونست بوی موهاتو تنفس کنه ولی اون دوستای اشغالت از همه مهم تر بودن ولی الان پشتت دارن گوه خوری میکنن مخصوصا مهیاس ولی تو بازم اونارو به من ترجیح دادی منی که هرروز خودمو میکشتم تا فقط یبار باهات حرف بزنم ؛ من خسته شدم از همه چی حتی دیگه نمیدونم دارم چیکار میکنم فقط ۵ صبح بیدار میشم تا ۲ ظهر معلمای مادر جنده رو تحمل میکنم بعد میام خونه تو خونه تحمل میکنم تا ۳ شب به تو فکر میکنم و بعد دوباره ۵ صبح بیدار میشم و این روند ادامه داره تا موقعی که بمیرم ! 💕🫸🏻
۶۶۷
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.