پارت ۳ شراب سرخ
پارت ۳ شراب سرخ
چشمامو باز کردم، هوا روشن بود، از تخت پاشدم، اصلا یادم نیومد کی خوابم برد...
درو فشار دادم، قفل بود، یه تق تق ب در زدم و بعد چند ثانیه در باز شد
همون پسر بود ولی این بار داشت صبحونه درست میکرد.
گفت: بیا صبحونه بخور، سرمیز درمورد این قضیه حرف میزنیم.
اروم اروم اومدم سر میز...
از ترس اینکه شاید تو غذا چیزی ریخته باشه، چیزی نخوردم. نگاهی بهم کرد و گفت: چیه؟ چرا نمیخوری؟ نترس بابا چیزی توش نیست. با چنگال یه تیکه از غذامو تو دهنش مزه مزه کرد و گفت: ببین! هیچی ام نشد!
یواش شروع ب خوردن کردم. دلم میخواست یه راه برای فرار پیدا کنم. اما چه راهی؟
پسر: خب من خودمو معرفی نکردم، من....
چشمامو باز کردم، هوا روشن بود، از تخت پاشدم، اصلا یادم نیومد کی خوابم برد...
درو فشار دادم، قفل بود، یه تق تق ب در زدم و بعد چند ثانیه در باز شد
همون پسر بود ولی این بار داشت صبحونه درست میکرد.
گفت: بیا صبحونه بخور، سرمیز درمورد این قضیه حرف میزنیم.
اروم اروم اومدم سر میز...
از ترس اینکه شاید تو غذا چیزی ریخته باشه، چیزی نخوردم. نگاهی بهم کرد و گفت: چیه؟ چرا نمیخوری؟ نترس بابا چیزی توش نیست. با چنگال یه تیکه از غذامو تو دهنش مزه مزه کرد و گفت: ببین! هیچی ام نشد!
یواش شروع ب خوردن کردم. دلم میخواست یه راه برای فرار پیدا کنم. اما چه راهی؟
پسر: خب من خودمو معرفی نکردم، من....
۱.۷k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.