فیک غمگین جیمین ماه پارت دوم
🌑LOOΠΔ🌙☽
ℙ²
انچه گذشت ⬇︎
روزی اون دخترک یتیم داشت تو هوای سرد قدم میزد که...
سرش تو گوشیش بود و داشت اهنگ مورد علاقش رو گوش میداد که با یکی برخورد کرد... و افتاد روی زمین و همه چیش افتاد..
پسرک که شرمنده بود دست ا. ت رو گرفت و کمک کرد کیفو جم کنه همون لحظه رعد و برقی زد
جیمین که چشمش تو چشم ا. ت بود متوجه شد که ا.ت
گریه کرده
( علامت جیمین _ . علامت ا. ت+)
_سلام من جیمینم امم خب گریه کردی؟
+سلام منم ا. تم خب نه...
_اگه راستشو بگید شاید بتونم کمکت کنم
همون لحظه بارون گرف
_وای بنظرم باید زود تر بری خونت...
بارون شدید شد و اونا خیس شدن همه داشتن میرفتن
+نه من نمیتونم برم...
_چراا؟ خیس میشی..
+چون من خونه ایی ندارم
_خب شماره ی مادرتو بده بهش زنگ بزنم
+من مادر ندارم .... من کسی رو ندارم ( لبخندی از بدبختی)
جیمین که با حرفای ا. ت بغضش گرفت گفت : بیا بریم خونه ی من خیس شدی
جیمین دست ا. تو گرفتو دوییدن تا خونه ی جیمین زیاد راهی نبود وقتی رسیدن بابای جیمین از وجود من توی شک بود ( بابای جیمین -)
-جیمینننن چرا این دخترو اوردی خونه ی من؟
⚠︎𝕃𝕚𝕜𝕖➫⁴⁰
⚠︎ℂ𝕠𝕞𝕖𝕟𝕥𝕖➫⁵⁰
حمایت حمایت✌🌚
ℙ²
انچه گذشت ⬇︎
روزی اون دخترک یتیم داشت تو هوای سرد قدم میزد که...
سرش تو گوشیش بود و داشت اهنگ مورد علاقش رو گوش میداد که با یکی برخورد کرد... و افتاد روی زمین و همه چیش افتاد..
پسرک که شرمنده بود دست ا. ت رو گرفت و کمک کرد کیفو جم کنه همون لحظه رعد و برقی زد
جیمین که چشمش تو چشم ا. ت بود متوجه شد که ا.ت
گریه کرده
( علامت جیمین _ . علامت ا. ت+)
_سلام من جیمینم امم خب گریه کردی؟
+سلام منم ا. تم خب نه...
_اگه راستشو بگید شاید بتونم کمکت کنم
همون لحظه بارون گرف
_وای بنظرم باید زود تر بری خونت...
بارون شدید شد و اونا خیس شدن همه داشتن میرفتن
+نه من نمیتونم برم...
_چراا؟ خیس میشی..
+چون من خونه ایی ندارم
_خب شماره ی مادرتو بده بهش زنگ بزنم
+من مادر ندارم .... من کسی رو ندارم ( لبخندی از بدبختی)
جیمین که با حرفای ا. ت بغضش گرفت گفت : بیا بریم خونه ی من خیس شدی
جیمین دست ا. تو گرفتو دوییدن تا خونه ی جیمین زیاد راهی نبود وقتی رسیدن بابای جیمین از وجود من توی شک بود ( بابای جیمین -)
-جیمینننن چرا این دخترو اوردی خونه ی من؟
⚠︎𝕃𝕚𝕜𝕖➫⁴⁰
⚠︎ℂ𝕠𝕞𝕖𝕟𝕥𝕖➫⁵⁰
حمایت حمایت✌🌚
۲۱.۱k
۰۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.