بیبی بوی کوچولوی من فصل ۲ پارت ۷
هعی بازم رفت دیگه چیکار میتونم بکنم رفتم تو اتاق قدیمیم!
عرررر اصلا عوض نشده بود خانم چا رو صدا زدم(اجوماعه رو که یادتونه؟!)
*خانم چا
*بله ارباب جوان
*آه اجوما جیمین صدام کن
*ولی ار..
*هیچی نمیگه نگران نباش
*چشم
*ممنون:)
*راستی کتابام کجاس؟!ندیدمشون
*اها کتاباتون تو کمدتونه
*اها مرسی اجوما:)
*خواهش پسرم:)
یه دو سه تا کتاب برداشتم که بخونم درسته خونده بودم ولی یه حس خوبی به ادم میده.
ویو یونگیمون:
امروز کلی کار تو شرکت دارم حتی وقت ندارم برم کافه تریا(جایی که غذا میل میکنن)هعی
به یورا(منشی اقای مین هستن که روشون منشی روی یونگی کراشه)گفتم برای یه قهوه بیاره خواب از سرم بپره
داشتم کارارو انجام میدادم که یورا در زد
*اقا قهوتون
*اووو کومائو(ممنون)
*خواهش کاری نکردم راستی امروز جلسه دارید ساعت ۱۲:۳۰
*آهه خیلی خستم کاش میشد کنسلش کرد
*متاسفانه نمیشه چون خیلی مهمه
*اوهوم(ناراحت)
*اقا گرسنتون نیست؟!
*چرا خیلی ولی وقت ندارم
*میخواید غذاتونو بیارم همین جا بخورید؟!
*ممنونت میشم
*حتما:)
ویو جیمینی:
.
.
.
.
عرررر اصلا عوض نشده بود خانم چا رو صدا زدم(اجوماعه رو که یادتونه؟!)
*خانم چا
*بله ارباب جوان
*آه اجوما جیمین صدام کن
*ولی ار..
*هیچی نمیگه نگران نباش
*چشم
*ممنون:)
*راستی کتابام کجاس؟!ندیدمشون
*اها کتاباتون تو کمدتونه
*اها مرسی اجوما:)
*خواهش پسرم:)
یه دو سه تا کتاب برداشتم که بخونم درسته خونده بودم ولی یه حس خوبی به ادم میده.
ویو یونگیمون:
امروز کلی کار تو شرکت دارم حتی وقت ندارم برم کافه تریا(جایی که غذا میل میکنن)هعی
به یورا(منشی اقای مین هستن که روشون منشی روی یونگی کراشه)گفتم برای یه قهوه بیاره خواب از سرم بپره
داشتم کارارو انجام میدادم که یورا در زد
*اقا قهوتون
*اووو کومائو(ممنون)
*خواهش کاری نکردم راستی امروز جلسه دارید ساعت ۱۲:۳۰
*آهه خیلی خستم کاش میشد کنسلش کرد
*متاسفانه نمیشه چون خیلی مهمه
*اوهوم(ناراحت)
*اقا گرسنتون نیست؟!
*چرا خیلی ولی وقت ندارم
*میخواید غذاتونو بیارم همین جا بخورید؟!
*ممنونت میشم
*حتما:)
ویو جیمینی:
.
.
.
.
۶.۶k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.