نوبرانه
شعر و دکلمه : شهریار کاراندیش. باران
((نوبرانه))
باد را میخواهم
تا برقصد مویت
در پهنای خیال منزوی خویش
باران میخواهم بسیار ..
تا بشوید قلبم را
خاطره یعنی
رفتن دخترک از کوچه تنهایی من
تو ای آشنای سرما
همدم فصل های بیقراری
و ییلاق تمام اشک های نوبرانه
سراب اینجا بیش از اندازه خویش
مرز های را جابه جا کرد
لبخند های تلخ اجباری
بهانه ایست برای رسیدن به پایان
و پایان ترینشان
((نوبرانه))
باد را میخواهم
تا برقصد مویت
در پهنای خیال منزوی خویش
باران میخواهم بسیار ..
تا بشوید قلبم را
خاطره یعنی
رفتن دخترک از کوچه تنهایی من
تو ای آشنای سرما
همدم فصل های بیقراری
و ییلاق تمام اشک های نوبرانه
سراب اینجا بیش از اندازه خویش
مرز های را جابه جا کرد
لبخند های تلخ اجباری
بهانه ایست برای رسیدن به پایان
و پایان ترینشان
۱.۰k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.