آسمون از بابت نبودن تو گریه میکنه. دریا رو ول کردم و رسید
آسمون از بابت نبودن تو گریه میکنه. دریا رو ول کردم و رسیدم به چشمهای اقیانوسی تو ، چرا همچنان اینجایی و من از بابت کور بودنم میسوزم؟ چرا محو شدی و همچنان تو رو حس میکنم؟ چرا آخر داستان من و تو باید به پری دریایی ختم میشد که حباب کف دریا شد؟ و من در سخاوتمندترین چهرهای که داشتم ؛ تو رو به هیچکس نبخشیدم. انسانها از داراییهای خود میبخشند ، نه از جان و اعضای حیات بخش و روحشان! من اتلو نبودم ، فقط برای گفتن "دوستت دارم" ها ؛ لال بودم و دستانم برای زبان اشاره قطع بود. قناری زیبای من برای جا شدن توی قفس قلبم ، خیلی بزرگ بودی! رها کردمت تا شاید روزی برگردی.. تو هنوز توی آسمون خدایی میکنی و من در رویای برگشتن پرندهی افسانهایم ، به آرومی غرق میشم
۱۴.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.