-
-
کاش یکی باشد مهربان و ساده ,
بی کینه و نترس,بیاید و بخواهد که بماند
و چشمهایش همیشه برای خوب دیدن ها باز
و برای بدی ها بسته باشند,
یکی باشد که از دل گذشته باشد,
و جان بدهد برایِ بودنش کنارِ این حجمِ عظیمِ
علاقه هایِ از تهِ دل,
ولی آن قسمتِ مغزش که فرمان رفتن را میدهد
که هوسِ نماندن را در دل و جانش ریشه میدَواند
مُختلُ از کار افتاده باشد,
کسی که هیچوقت رفتن را بلد نباشد
حتی راه و رسمِ همه ی بی مهری ها را هم,
و هیچوقتِ فکرِ رفتنش و تنها بودنِ دوباره,
چاقو بَر شاهرگِ همه یِ خیال هایِ قشنگ نگذارند,
و از بُن و ریشه خونِ روحِ آدم را نخشکاند...
کسی که درست در وسطِ عشق بازی ها ترسِ از دست دادنش روحَت را از کالبُدت جدا نکند...
و فکر کردن به او در این شلوغی هایِ روزگارانت,
همه ات را آرام کند و امنیتَش تکیه گاهت باشد,
و همه ی افتخارش دوست داشتن باشد و بَس.
کاش یکی باشد مهربان و ساده ,
بی کینه و نترس,بیاید و بخواهد که بماند
و چشمهایش همیشه برای خوب دیدن ها باز
و برای بدی ها بسته باشند,
یکی باشد که از دل گذشته باشد,
و جان بدهد برایِ بودنش کنارِ این حجمِ عظیمِ
علاقه هایِ از تهِ دل,
ولی آن قسمتِ مغزش که فرمان رفتن را میدهد
که هوسِ نماندن را در دل و جانش ریشه میدَواند
مُختلُ از کار افتاده باشد,
کسی که هیچوقت رفتن را بلد نباشد
حتی راه و رسمِ همه ی بی مهری ها را هم,
و هیچوقتِ فکرِ رفتنش و تنها بودنِ دوباره,
چاقو بَر شاهرگِ همه یِ خیال هایِ قشنگ نگذارند,
و از بُن و ریشه خونِ روحِ آدم را نخشکاند...
کسی که درست در وسطِ عشق بازی ها ترسِ از دست دادنش روحَت را از کالبُدت جدا نکند...
و فکر کردن به او در این شلوغی هایِ روزگارانت,
همه ات را آرام کند و امنیتَش تکیه گاهت باشد,
و همه ی افتخارش دوست داشتن باشد و بَس.
۴.۶k
۱۸ مهر ۱۴۰۱