مافیای من 🖤🍷🖤
پارت ۲۳
جیمین حاضر شد از اتاق رفت بیرون
کوک : بریم
ته و جیمین : اهوم
لیا: باز ما رو تنها بزارین برین
کوک : باز نرین بیرون هااا
ایو : چیکار کنیم بشینیم خونه دیوار رو نگاه کنیم
جیمین : نه می تونین زمین رو هم نگاه کنین
لیا : حرص ندین ما میریم بیرون
کوک : شما خیلی
خواست حرف بزنه جیمین پرید وسط حرف
جیمین : نه نمیشه
ات : چرا مثلا
تهیونگ : یادتون نیس دیروز جی شد چه بلایی سرتون امد
ایو: خب پس من چیکار کنیممممممم
کوک : با بادیگاردا برین
ات : باش
لیا : پس اون وقت کارت ها تون
ایو : راس میگه خودتون نیستید پس کارتاتون رو بدین
ات : اهوم
ته : یاااااااا
کوک : من که پول ندارم
جیمین : منم ندارم هوا چه الوده هس همه مغازه ها بستن هااا
ات : خیرم هوا خیلی هم خوبه
جیمین کارتش رو در اورد داد
جیمین : هرچقدر بخوای خرید کن
کوک : از کی زن زلیل شدی ( درسته نوشتنش ؟ 🤣)
ته هم کارت رو در اورد
ته : مجبورم
ایو : نمی خوام
ته : باشه نفسم هرچه قدر دوس دا ی خرید کن
لیا : خب کوک ت چیزی فراموش نکردی
کوک هم کارتش رو داد
جیمین و کوک ته رفتند
لیا : خب بریم
ات : بزار دودقیقه بگذره
ایو : من رفتم حاضر شم
دخترا رفتن حاضر شدن با بادیگاردا رفتن
بعد ۴ ساعت امدن خانه با وسایل زیاد
اول لیا رفت داخل بعد ات بعد ایو
کوک ؛ یکدفعه بگین ورشکست شدیم
تهیونگ : اینا دقیقا برای چین
جیمین : فکر کنم باید صد سال کار کنم دوباره پول جمع کنم
کوک : واسه ما چیزی نگرفتین
لیا رفت پیش کوک
لیا : از اونجایی که دلم نبومد واست چیزی بگیرم جوراب خریدم
جواراب رو داد به کوک
کو ک: قرمززززز
لیا : چیه ست می کنیم
جیمین : ات جان من نه جوراب می خوام نه چیزی
ات خندید
ات یک بسته رو داد به جیمین
جیمین درش رو باز کرد جوراب بود
جیمین : 😐
ایو رفت پیش ته
ایو : بیفرما
ته باز کرد اونم جوراب بو
کوک : فکر کنم مرض جوراب بگیریم
ته : خیلی زحمت شد هااا
ایو : اره واقعا سه ساعت بود دنبال جوراب بودیم
جیمین : معلومه
ات یک بسته دیکه به جیمین داد
باز کرد ساعت بود دوتایی
ات : خب چه طوره؟ دوس دارم ست کنیم
جیمین : وای عالیههه
لیا هم یک تیشرت داد که ست بود
کوک : مرسی خوشگلم
ایو هم پیراهن ست داد
( عکس هاشون رو میزارم )
ات : من واقعا خسته شدم
جیمین : فکر کنم پاساژ رو جارو کردین
خلاصه چند روز موندن ویلا بعد چند روز برگشتن خونه
جیمین حاضر شد از اتاق رفت بیرون
کوک : بریم
ته و جیمین : اهوم
لیا: باز ما رو تنها بزارین برین
کوک : باز نرین بیرون هااا
ایو : چیکار کنیم بشینیم خونه دیوار رو نگاه کنیم
جیمین : نه می تونین زمین رو هم نگاه کنین
لیا : حرص ندین ما میریم بیرون
کوک : شما خیلی
خواست حرف بزنه جیمین پرید وسط حرف
جیمین : نه نمیشه
ات : چرا مثلا
تهیونگ : یادتون نیس دیروز جی شد چه بلایی سرتون امد
ایو: خب پس من چیکار کنیممممممم
کوک : با بادیگاردا برین
ات : باش
لیا : پس اون وقت کارت ها تون
ایو : راس میگه خودتون نیستید پس کارتاتون رو بدین
ات : اهوم
ته : یاااااااا
کوک : من که پول ندارم
جیمین : منم ندارم هوا چه الوده هس همه مغازه ها بستن هااا
ات : خیرم هوا خیلی هم خوبه
جیمین کارتش رو در اورد داد
جیمین : هرچقدر بخوای خرید کن
کوک : از کی زن زلیل شدی ( درسته نوشتنش ؟ 🤣)
ته هم کارت رو در اورد
ته : مجبورم
ایو : نمی خوام
ته : باشه نفسم هرچه قدر دوس دا ی خرید کن
لیا : خب کوک ت چیزی فراموش نکردی
کوک هم کارتش رو داد
جیمین و کوک ته رفتند
لیا : خب بریم
ات : بزار دودقیقه بگذره
ایو : من رفتم حاضر شم
دخترا رفتن حاضر شدن با بادیگاردا رفتن
بعد ۴ ساعت امدن خانه با وسایل زیاد
اول لیا رفت داخل بعد ات بعد ایو
کوک ؛ یکدفعه بگین ورشکست شدیم
تهیونگ : اینا دقیقا برای چین
جیمین : فکر کنم باید صد سال کار کنم دوباره پول جمع کنم
کوک : واسه ما چیزی نگرفتین
لیا رفت پیش کوک
لیا : از اونجایی که دلم نبومد واست چیزی بگیرم جوراب خریدم
جواراب رو داد به کوک
کو ک: قرمززززز
لیا : چیه ست می کنیم
جیمین : ات جان من نه جوراب می خوام نه چیزی
ات خندید
ات یک بسته رو داد به جیمین
جیمین درش رو باز کرد جوراب بود
جیمین : 😐
ایو رفت پیش ته
ایو : بیفرما
ته باز کرد اونم جوراب بو
کوک : فکر کنم مرض جوراب بگیریم
ته : خیلی زحمت شد هااا
ایو : اره واقعا سه ساعت بود دنبال جوراب بودیم
جیمین : معلومه
ات یک بسته دیکه به جیمین داد
باز کرد ساعت بود دوتایی
ات : خب چه طوره؟ دوس دارم ست کنیم
جیمین : وای عالیههه
لیا هم یک تیشرت داد که ست بود
کوک : مرسی خوشگلم
ایو هم پیراهن ست داد
( عکس هاشون رو میزارم )
ات : من واقعا خسته شدم
جیمین : فکر کنم پاساژ رو جارو کردین
خلاصه چند روز موندن ویلا بعد چند روز برگشتن خونه
۵۰.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.