تک پارتی جین
ا.ت
امروز تولده جینه و من میخوام سوپرایزش کنم رفتم بیرون و یک کیک خریدم و برای کادو یک دست کت و شلوار صورتی (صورتی 😂❤️) و یک عطر مردونه و یک جفت کفش براش خریدم به اضافه یک آینه باطرح ارجی
یک ساعت بعد
ساعت۴:۴۵دقیقه بعد از ظهر
اومدم خونه خونرو تزعیت کردم و رفتم نشستم
جین
امروز تولدم بود پسرا برام تولد گرفتن خیییییلی خوشحال بودم تو راه خونه که داشتم میومدم اون سویو عوزی رو دیدن
(نکته سویو دوست دختر قبلی جین هست که بهش خیانت کرده)
سویو اومد سمتم و گفت جین تولدت مبارک
جین : ممنون (با سردی تمام)
سویو : جین من ازت معذرت میخوام نیاید اون کار رو میکردم
جین : معزرت اون کاری که تو کردی غیر قابل بخشش هست
سویو : من
جین نزاشت حرف بزنه و بعد رفت
ا.ت
دیدم جین با اسبانیت اومد داخل اصلا چشمش به تزعینات نبود بهش سلام کردم
ا.ت :سلام
جین : سلام
ا.ت:جین خوبی
جین: اره..نه.. نمیدونم ا.ت چیزی نپرس
ا.ت:من فقط نگرانتم
جین:نمیخوام (باداد)
سرم داد زد بعد یک هو یک گرمی روی صورتم حس کردم فهمیدم که بهم سیلی زده سری با دو رفتم تو اتاق و درو بستم و گریه کردم با خودم میگفتم[آخه من فقط نگرانشم چرا چرا این جوری میکنه]
جین
سرش داد زدم و بعد از دستم در رفت یک چک بهش زدم که با گریه رفت تو اتاق بعد از چند ثانیه تازه گندی که زدم رو فهمیدم و به خودم لعنت فرستادم و چشمم به تزعینات افتاد اون برای من خونه رو تزعین کرده بود آخه جین این چه کاری بود که کردی رفتم به کیک روی میز نگاه کردم عکس من روش بود آخه این چه علتی بود که مردم باید از دلش در بیارن
ا.ت
داشتم گریه میکردم که جین اومد تو اتاق و کنارم نشست و گفت
جین: عشقم
جواب ندادم
جین :نفسم
باز هم جواب ندادم
جین:عمرم غلت کردم توروخدا باهام حرف بزن من نمیتونم دوریت رو تحمل کنم
ا.ت:اگه این جوری بود اون کارو نمیکردی
جین:ببخشید من امروز سویو رو دیدم و گند زد تو حالم
ا.ت:چییییییی اون گ.و.ه خورده بخواد به تو نزدیک بشه وایسا میرم پدرشو در میارم
ا.ت پاشد که بره که جین گرفتش و گذاشتش توی بغلش
ا.ت :من هنوز باهات آشتی نکردما
جین:من که معزرت حوا میکردم
ا.ت:باشه آشتی
جین :عشقممممممممم حالا اون تزعین های تویه حال قزیش چیه
ا.ت :توپرایز بود
جین: خدااا قربونت که زن هندسامی
ا.ت:خوب حالا مزه نریز که بریم کیک بخوریم
جین:بریم
❤️پایان ❤️
ببخشید اگه غلت املایی دارم
امروز تولده جینه و من میخوام سوپرایزش کنم رفتم بیرون و یک کیک خریدم و برای کادو یک دست کت و شلوار صورتی (صورتی 😂❤️) و یک عطر مردونه و یک جفت کفش براش خریدم به اضافه یک آینه باطرح ارجی
یک ساعت بعد
ساعت۴:۴۵دقیقه بعد از ظهر
اومدم خونه خونرو تزعیت کردم و رفتم نشستم
جین
امروز تولدم بود پسرا برام تولد گرفتن خیییییلی خوشحال بودم تو راه خونه که داشتم میومدم اون سویو عوزی رو دیدن
(نکته سویو دوست دختر قبلی جین هست که بهش خیانت کرده)
سویو اومد سمتم و گفت جین تولدت مبارک
جین : ممنون (با سردی تمام)
سویو : جین من ازت معذرت میخوام نیاید اون کار رو میکردم
جین : معزرت اون کاری که تو کردی غیر قابل بخشش هست
سویو : من
جین نزاشت حرف بزنه و بعد رفت
ا.ت
دیدم جین با اسبانیت اومد داخل اصلا چشمش به تزعینات نبود بهش سلام کردم
ا.ت :سلام
جین : سلام
ا.ت:جین خوبی
جین: اره..نه.. نمیدونم ا.ت چیزی نپرس
ا.ت:من فقط نگرانتم
جین:نمیخوام (باداد)
سرم داد زد بعد یک هو یک گرمی روی صورتم حس کردم فهمیدم که بهم سیلی زده سری با دو رفتم تو اتاق و درو بستم و گریه کردم با خودم میگفتم[آخه من فقط نگرانشم چرا چرا این جوری میکنه]
جین
سرش داد زدم و بعد از دستم در رفت یک چک بهش زدم که با گریه رفت تو اتاق بعد از چند ثانیه تازه گندی که زدم رو فهمیدم و به خودم لعنت فرستادم و چشمم به تزعینات افتاد اون برای من خونه رو تزعین کرده بود آخه جین این چه کاری بود که کردی رفتم به کیک روی میز نگاه کردم عکس من روش بود آخه این چه علتی بود که مردم باید از دلش در بیارن
ا.ت
داشتم گریه میکردم که جین اومد تو اتاق و کنارم نشست و گفت
جین: عشقم
جواب ندادم
جین :نفسم
باز هم جواب ندادم
جین:عمرم غلت کردم توروخدا باهام حرف بزن من نمیتونم دوریت رو تحمل کنم
ا.ت:اگه این جوری بود اون کارو نمیکردی
جین:ببخشید من امروز سویو رو دیدم و گند زد تو حالم
ا.ت:چییییییی اون گ.و.ه خورده بخواد به تو نزدیک بشه وایسا میرم پدرشو در میارم
ا.ت پاشد که بره که جین گرفتش و گذاشتش توی بغلش
ا.ت :من هنوز باهات آشتی نکردما
جین:من که معزرت حوا میکردم
ا.ت:باشه آشتی
جین :عشقممممممممم حالا اون تزعین های تویه حال قزیش چیه
ا.ت :توپرایز بود
جین: خدااا قربونت که زن هندسامی
ا.ت:خوب حالا مزه نریز که بریم کیک بخوریم
جین:بریم
❤️پایان ❤️
ببخشید اگه غلت املایی دارم
۴.۱k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.