پارت۳۸
ا:بعد چند ساعت پاشدم رفتم خونه ی مرینت اگه میرفتم خونمون مامان و بابام میدیدنم
نمی خاستم بدونن چیشده
کلیدشو دارم کلید انداختم و رفتم تو هر طرف رو میدیدم یاد مرینت می افتادم دلم میخاست گریه کنم اما با خودم گفتم نه قوی باش و دنبال مدرک بگرد
.
.
.
.
خب باید بگردم دنبال شخسی که مثل منه اما من نیستم
نه اون نمیتونه
نه نمیتونه فیلیکس باشه
اون ک تو لندنه
یاد پیامی که چند وقت پیش دریافت کردم افتادم
فلش بک
ا:یه پیام برام اومد دیدمش نوشته بود ما داریم میایم پاریس
خاله آملی
پایان فلش بک
ادامه دارد.......
نمی خاستم بدونن چیشده
کلیدشو دارم کلید انداختم و رفتم تو هر طرف رو میدیدم یاد مرینت می افتادم دلم میخاست گریه کنم اما با خودم گفتم نه قوی باش و دنبال مدرک بگرد
.
.
.
.
خب باید بگردم دنبال شخسی که مثل منه اما من نیستم
نه اون نمیتونه
نه نمیتونه فیلیکس باشه
اون ک تو لندنه
یاد پیامی که چند وقت پیش دریافت کردم افتادم
فلش بک
ا:یه پیام برام اومد دیدمش نوشته بود ما داریم میایم پاریس
خاله آملی
پایان فلش بک
ادامه دارد.......
۱۰.۳k
۰۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.