آشوب درونش را نتونست بیان کنه آنقدر درد داشت که حتی نمیتو
آشوب درونش را نتونست بیان کنه آنقدر درد داشت که حتی نمیتونه به کسی بگه کمک
داغون بود از همه جا
همه چی داغون بود مغزش خسته بود قلبش خاموش ولی
تنها دلیل زندگیش آدما های دورش بود...
از صبور بودن خسته شده تنها دلیل خوشحالیش و لبخند رو لباش زیر خاک به خواب ابدی رفته بود دل تنگ؛ عصبی؛کلافه؛ بود حق داشت! اون دیگه رفته بود باورش سخت
به چی دلیلی داشت ادامه میداد؟
دیگه عاشق چه کسی میشد؟
چجوری از ته دل میخندید؟
چجوری ادامه میداد؟
اصلامگه میشه؟مگه آدم چقدر تحمل داره؟اره میشه اون قوی ترین ورژن خودشو ساخته بود فقط ادامه داد انقدر قوی شده بود که کسی متوجهش نشد
کسی نمیدونه کجا؟چه وقت؟ وچه موقعیتی به خودش برمیگرده ولی...
آب به رود برمیگرده ولی ماهی دیگه مرده بود🙂
Mahi
داغون بود از همه جا
همه چی داغون بود مغزش خسته بود قلبش خاموش ولی
تنها دلیل زندگیش آدما های دورش بود...
از صبور بودن خسته شده تنها دلیل خوشحالیش و لبخند رو لباش زیر خاک به خواب ابدی رفته بود دل تنگ؛ عصبی؛کلافه؛ بود حق داشت! اون دیگه رفته بود باورش سخت
به چی دلیلی داشت ادامه میداد؟
دیگه عاشق چه کسی میشد؟
چجوری از ته دل میخندید؟
چجوری ادامه میداد؟
اصلامگه میشه؟مگه آدم چقدر تحمل داره؟اره میشه اون قوی ترین ورژن خودشو ساخته بود فقط ادامه داد انقدر قوی شده بود که کسی متوجهش نشد
کسی نمیدونه کجا؟چه وقت؟ وچه موقعیتی به خودش برمیگرده ولی...
آب به رود برمیگرده ولی ماهی دیگه مرده بود🙂
Mahi
۹.۸k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.