"رو به روی پنجره ی بخار گرفته م ایستادم و
"رو به روی پنجره ی بخار گرفته م ایستادم و
به کوچه ی که پر از بوی باران شده خیره شدم.
شاخه های گاج عطر باران را گرفته اند.
نفس های اسمان پر شده از باران.....
چشمانم را بستم و در خیال زیبایم غرق شدم...
بال های سفیدم که پر از لگه های آبی رنگ بودن..
باز شدن و من در اسمان باران خورد اوج گرفتم.
انقدر بالا رفتم و قطره های باران صورتم را نوازش کردن که،
گذر زمان را درک نکردم.
انقدر غرق نفس های پر از خوشحالیم شد بودم که نفهمیدم کی خیالم به پایان رسید!
همیشه من پایان خیالاتم را مینوشتم اما این باران نوشت.
باران برایم این گونه نوشت"'من تو را با قطره هایم بوسیدم و نوازش کردم...
مواظب قلب زیبایت باش و باز منتظر من باش'"
انقدر زیبا نوشت که جای اعتراضی برایم به جا نگذاشت."
:]☁️💙
-گمشده-
به کوچه ی که پر از بوی باران شده خیره شدم.
شاخه های گاج عطر باران را گرفته اند.
نفس های اسمان پر شده از باران.....
چشمانم را بستم و در خیال زیبایم غرق شدم...
بال های سفیدم که پر از لگه های آبی رنگ بودن..
باز شدن و من در اسمان باران خورد اوج گرفتم.
انقدر بالا رفتم و قطره های باران صورتم را نوازش کردن که،
گذر زمان را درک نکردم.
انقدر غرق نفس های پر از خوشحالیم شد بودم که نفهمیدم کی خیالم به پایان رسید!
همیشه من پایان خیالاتم را مینوشتم اما این باران نوشت.
باران برایم این گونه نوشت"'من تو را با قطره هایم بوسیدم و نوازش کردم...
مواظب قلب زیبایت باش و باز منتظر من باش'"
انقدر زیبا نوشت که جای اعتراضی برایم به جا نگذاشت."
:]☁️💙
-گمشده-
۸.۶k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.