امشب تو فضامُ شاید ندونم چی دارم مینویسم ولی خدایی من خیل
امشب تو فضامُ شاید ندونم چی دارم مینویسم ولی خدایی من خیلی جوون بودم واسه گوش دادن این موزیکا! فرق من با بقیه این بود ک خیلی غیرطبیعی وابسته تو شدم، وگرنه کم نبودن آدمایی ک بعد مدتی رابطه از هم جدا میشنُ اصن براشون اهمیتی نداشته. ولی من با اونا فرق داشتم، تو شده بودی ی قطعه از من. رفتنت از منی ک اونقد آدم سالمُ خوبی بودم، ی روانی چتی معتاد ساخت، مقصر این زندگیی ک دیگع هیچ امیدی بش نیس تویی؛ ولی بازم دلم نمیاد حتی تو ذهنم چیزی بت بگم! الان چن ماه گذشته ولی من هنوز میمیرم واسه اینکه سرتو بذاری رو پامُ تو موهات دست بکشم... حرفش شد یهو باز یادم میاد کل اون روزارو، یادم میوفته ک اون روزا تموم شدن. لنتی تازه داشت یادم میرف! دوباره بغض میاد تو گلوم. تو اگه دوا هم بودی بعد این همه مدت خماری فراموش میشدی! چی بودی تو اصن چرا انقد وابستت شدم؟ شاید خدا بودی اصن. نمیدونم!
ولی گاهی بعضی چیزا بم ی آرامش خاصی میدن، همون آرامشی ک وقتی پیشم بودی داشتم؛ مثلن، وایبی ک موزیک «نیاز» فریدون فروغی داره باعث میشه حس کنم پیشمی. چون اولین باری ک پلیش کردم کنارم بودی! یا آسمون ابری..
نمیتونم بیشتر ازین جلو بغضمو بگیرم. نمیخام دیگه تکسم بنویسم. دلم میخاد تا خود صب ب یاد چشات گریه کنم...!)
ولی گاهی بعضی چیزا بم ی آرامش خاصی میدن، همون آرامشی ک وقتی پیشم بودی داشتم؛ مثلن، وایبی ک موزیک «نیاز» فریدون فروغی داره باعث میشه حس کنم پیشمی. چون اولین باری ک پلیش کردم کنارم بودی! یا آسمون ابری..
نمیتونم بیشتر ازین جلو بغضمو بگیرم. نمیخام دیگه تکسم بنویسم. دلم میخاد تا خود صب ب یاد چشات گریه کنم...!)
۳۹.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲