عشق نفرین شده
عشق نفرین شده
قسمت اول
شخصیت های اصلی:بورا،سجو،هیونجین،فیلیکس
مامان:بورا پاشو اولین روز مدرسه دیرت میشه !
بورا:باشه ماماننن
ده دقیقه بعد
مامان:بورا هنوز خوابیدیییی؟؟؟
دیرتت شد به من مربوط نیست پاشو دیگه پرو
بورا:ساعت چنده ؟
مامان:ساعت ۸ پاشو سرویست رفت باید با اتوبوس بری!
بورا:ساعت هشتههه باشه الان بلند میشممم
(بورا درحال انجام کار هاش مسواک لباس پوشیدن)
چند دقیقه بعد
بورا: خدافظ مامان
مامان:صبر کن بیا لقمه برات گرفتم بخور
تو راه اینم کارت واسه اتوبوس روز خوبی داشته باشی!
بورا:مرسی مامان خدافظ
(تو راه دویدن ایستگاه اتوبوس )
اتوبوس در حال رفتن
بورا:هیییییی وایسااااااا
اتوبوس وایساد بورا رفت بالا
راننده اتوبوس:خانوم باید زودتر بیای ؟
بورا: ببخشید بفرمایید
درحال رفتن به بالا که گوشیش میوفته
بورا:,ای وای چطوری بردارم دامن کوتاهه؟
خیلی یواشش
بقیه درحال مسخره کردن خندیدن 😂
هی دختره رو بزار یه عکس....
هیونجین امددد جلوی دوربین گرفت
هیونجین:دست کثیفتو بکش کنار دوربین و بده پایین!
و پشت بورا وایساد که دامنش معلوم نشه
بورا:ام سلام ممنون (در واقع بورا ادمخحالیته
هیونجین: خواهش میکنم
همه ساکت شدن تعجب کردن
رسیدن مدرسه و تازه با هیونجین تو یه کلاس بوذنننن
درحال پیاده شدن
بورا:وای خیلی استرس دارم اینجا هم مثل مدرسه قبلیمه یعنی میتونم دوست پیدا کنم وایی دختر تو که اولین روزت تو اتوبوس با مسخره شدن شروع شدددد
حالا بیخیال
(درحال رفتن به تو)
(توی کلاس)
بورا: ای وای این پسره که امروز تو اتوبوس بوددد
باهم هم کلاسیم؟؟
معلم آمد
معلم : سلام بچه ها خیلی خوش آمدید به کلاس جدید تون من معلم سوجا (پسره)هستم امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم
بورا :وای صندلی ها دوباره دونفرست و همه باهم دوست شده بودن و اوکی بودن
هیونجینم تک نشسته بود
معلم:ام شما دوتا بچه ها عقب چرا تنها نشستید؟
شما دخترم بشین اون صندلی بغلی (کنار هیونجین درواقه)
بورا:,چشم استاد
نشست.
بورا خیلی استرس داشت طوری که قرمز شده بود و دستاش خیس عرق بود
معلم خوب بچه ها از ردیف اول پاشید خودتونو معرفی کنید
درحال معرفی.....
تموم شد
معلم: خب چه اسم های قشنگی هم داشتید
هیونجین دید که بورا قرمز شده بود
هیونجین:چرا قرمز شدی ؟
بورا:من ام نه من قرمز نیستم
هیونجین:دچربین گوشیمو بدم نگاه کنی
بورا: گفت نمیدونم(یعنی بده)
هیونجین داد تو دست خودش بود بورا آمد جلو دوربین و بعد هیونجین ازش عکس گرفت
بورا:هییی چیکار میکنی چرا عکس گرفتیی
هیونجین:خندید
بورا: برای چی میخندی مگه من با تو شوخی دارم زود باش پاکش کن
هیونجین:دوباره خندید
(یه دختره حسود بهشون نگاه میکرد سجو)
بعد.....
قسمت اول
شخصیت های اصلی:بورا،سجو،هیونجین،فیلیکس
مامان:بورا پاشو اولین روز مدرسه دیرت میشه !
بورا:باشه ماماننن
ده دقیقه بعد
مامان:بورا هنوز خوابیدیییی؟؟؟
دیرتت شد به من مربوط نیست پاشو دیگه پرو
بورا:ساعت چنده ؟
مامان:ساعت ۸ پاشو سرویست رفت باید با اتوبوس بری!
بورا:ساعت هشتههه باشه الان بلند میشممم
(بورا درحال انجام کار هاش مسواک لباس پوشیدن)
چند دقیقه بعد
بورا: خدافظ مامان
مامان:صبر کن بیا لقمه برات گرفتم بخور
تو راه اینم کارت واسه اتوبوس روز خوبی داشته باشی!
بورا:مرسی مامان خدافظ
(تو راه دویدن ایستگاه اتوبوس )
اتوبوس در حال رفتن
بورا:هیییییی وایسااااااا
اتوبوس وایساد بورا رفت بالا
راننده اتوبوس:خانوم باید زودتر بیای ؟
بورا: ببخشید بفرمایید
درحال رفتن به بالا که گوشیش میوفته
بورا:,ای وای چطوری بردارم دامن کوتاهه؟
خیلی یواشش
بقیه درحال مسخره کردن خندیدن 😂
هی دختره رو بزار یه عکس....
هیونجین امددد جلوی دوربین گرفت
هیونجین:دست کثیفتو بکش کنار دوربین و بده پایین!
و پشت بورا وایساد که دامنش معلوم نشه
بورا:ام سلام ممنون (در واقع بورا ادمخحالیته
هیونجین: خواهش میکنم
همه ساکت شدن تعجب کردن
رسیدن مدرسه و تازه با هیونجین تو یه کلاس بوذنننن
درحال پیاده شدن
بورا:وای خیلی استرس دارم اینجا هم مثل مدرسه قبلیمه یعنی میتونم دوست پیدا کنم وایی دختر تو که اولین روزت تو اتوبوس با مسخره شدن شروع شدددد
حالا بیخیال
(درحال رفتن به تو)
(توی کلاس)
بورا: ای وای این پسره که امروز تو اتوبوس بوددد
باهم هم کلاسیم؟؟
معلم آمد
معلم : سلام بچه ها خیلی خوش آمدید به کلاس جدید تون من معلم سوجا (پسره)هستم امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم
بورا :وای صندلی ها دوباره دونفرست و همه باهم دوست شده بودن و اوکی بودن
هیونجینم تک نشسته بود
معلم:ام شما دوتا بچه ها عقب چرا تنها نشستید؟
شما دخترم بشین اون صندلی بغلی (کنار هیونجین درواقه)
بورا:,چشم استاد
نشست.
بورا خیلی استرس داشت طوری که قرمز شده بود و دستاش خیس عرق بود
معلم خوب بچه ها از ردیف اول پاشید خودتونو معرفی کنید
درحال معرفی.....
تموم شد
معلم: خب چه اسم های قشنگی هم داشتید
هیونجین دید که بورا قرمز شده بود
هیونجین:چرا قرمز شدی ؟
بورا:من ام نه من قرمز نیستم
هیونجین:دچربین گوشیمو بدم نگاه کنی
بورا: گفت نمیدونم(یعنی بده)
هیونجین داد تو دست خودش بود بورا آمد جلو دوربین و بعد هیونجین ازش عکس گرفت
بورا:هییی چیکار میکنی چرا عکس گرفتیی
هیونجین:خندید
بورا: برای چی میخندی مگه من با تو شوخی دارم زود باش پاکش کن
هیونجین:دوباره خندید
(یه دختره حسود بهشون نگاه میکرد سجو)
بعد.....
۲۵۸
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.