روحتم خبر نداره که چقدر دلم برات تنگ شده :)
روحتم خبر نداره که چقدر دلم برات تنگ شده :)
من فقط بغلای تورو میخوام
من فقط تورو میخوام
لعنتی چیکار کردی که انقدر عاشقتم؟
حسنا بگو چیکارم کردی هوم؟
انقدر اذیتم کردی اشکم رو در اوردی و ولم کردی
اما بازم دوست دارم
خنده هاتو هیچ کس نداره
لبخندات
اون چشمات
صدات
بوی تنت
دستات
صاحب بهترین بغلام
چرا نمیای؟
جلویه تو هرکی ازم پرسید خوبی
گفتم خوبم :) خندیدم با بقیه حرف میزدم تضاهر به شاد بودن میکردم
اما دور از تو هرکی گفت خوبی
گفتم داغونم
بلکه برای کسی مهم نیس
ولی داغونم
از دروغ [خوبم] گذشته
از این کلمه دروغ که پره درده
دردام رد کرده
ولی حرفی که زدی واقعا بهم سابت شده
همه به ما 2 حسودی میکنن
همه ارزوی جداییمون رو دارن
میان خودشونو یا به من یا به تو میچسبونن تا مارو جدا کنند
الان که دوری و مراقبم نیستی بهم سابت شده
اون از رفیقات که تو بغلت پلاسن
میچسبن بهت انگار کاپل هستید
کصکش اون مال منه
چرا میری تو بغلش؟
چرا بهش تکیه میدی؟
با ادم بازی میکنید؟
وقتی یکی که به من نزدیک میشه و لمس کوچیکی میکنه
کتکش میزنو سرش داد میزنی
توکه میدونی من نمیتونم دعوا کنم
میدونی که کلا ارومم و تو دعوا اشکم شاید دربیاد یا کم بیارم
چرا اینکارو میکنی؟ 🥺
اخه دیونه به همه گفتی عاشقمی
به فاطمه گفتی
به یلدا گفتی
به. زهرا
کل رفیقامون
گفتی مراقبم باشن
نزارن اشکم دربیاد
نزارن حس بدی داشته باشم
بخندم
چرا پس خودت نمیای؟
چرا نمیای به نباتت بگی چیشده؟
مگه من نبات روزای تلخت نبودم؟
مگه نگفتی جوز من کسیو نداری؟
پس چرا نمیزاری کمکت کنم
حسنا دارم دیونه میشم
درسته من بودم که میخواستم تنها باشم
اروم فقط بشینم درسمو بخونم
نه با کسی حرف بزنم نه کنار کسی بشینم
خودم تنها تویه میز بشینم درس بخونم
درس گوش کنم
تنها برم تویه حیاط
اما الان من اینارو دارم
ولی با غم دوری تو زیر اون درخت جای همیشگیمون کلی فکرو خیال میکنم
ذهنم خیلی خستس
هروز بالای 2 امتحان داریم
مشگلاتمم که هست
تو یکی کمکم کن
تو نرو
تو بمون باهم از پس مشگلات بربیایم
به جان سوهی لازم نیست تنهایی از پس مشگلاتت بربیای
منم اینجام
به خدا هستم
من فقط بغلای تورو میخوام
من فقط تورو میخوام
لعنتی چیکار کردی که انقدر عاشقتم؟
حسنا بگو چیکارم کردی هوم؟
انقدر اذیتم کردی اشکم رو در اوردی و ولم کردی
اما بازم دوست دارم
خنده هاتو هیچ کس نداره
لبخندات
اون چشمات
صدات
بوی تنت
دستات
صاحب بهترین بغلام
چرا نمیای؟
جلویه تو هرکی ازم پرسید خوبی
گفتم خوبم :) خندیدم با بقیه حرف میزدم تضاهر به شاد بودن میکردم
اما دور از تو هرکی گفت خوبی
گفتم داغونم
بلکه برای کسی مهم نیس
ولی داغونم
از دروغ [خوبم] گذشته
از این کلمه دروغ که پره درده
دردام رد کرده
ولی حرفی که زدی واقعا بهم سابت شده
همه به ما 2 حسودی میکنن
همه ارزوی جداییمون رو دارن
میان خودشونو یا به من یا به تو میچسبونن تا مارو جدا کنند
الان که دوری و مراقبم نیستی بهم سابت شده
اون از رفیقات که تو بغلت پلاسن
میچسبن بهت انگار کاپل هستید
کصکش اون مال منه
چرا میری تو بغلش؟
چرا بهش تکیه میدی؟
با ادم بازی میکنید؟
وقتی یکی که به من نزدیک میشه و لمس کوچیکی میکنه
کتکش میزنو سرش داد میزنی
توکه میدونی من نمیتونم دعوا کنم
میدونی که کلا ارومم و تو دعوا اشکم شاید دربیاد یا کم بیارم
چرا اینکارو میکنی؟ 🥺
اخه دیونه به همه گفتی عاشقمی
به فاطمه گفتی
به یلدا گفتی
به. زهرا
کل رفیقامون
گفتی مراقبم باشن
نزارن اشکم دربیاد
نزارن حس بدی داشته باشم
بخندم
چرا پس خودت نمیای؟
چرا نمیای به نباتت بگی چیشده؟
مگه من نبات روزای تلخت نبودم؟
مگه نگفتی جوز من کسیو نداری؟
پس چرا نمیزاری کمکت کنم
حسنا دارم دیونه میشم
درسته من بودم که میخواستم تنها باشم
اروم فقط بشینم درسمو بخونم
نه با کسی حرف بزنم نه کنار کسی بشینم
خودم تنها تویه میز بشینم درس بخونم
درس گوش کنم
تنها برم تویه حیاط
اما الان من اینارو دارم
ولی با غم دوری تو زیر اون درخت جای همیشگیمون کلی فکرو خیال میکنم
ذهنم خیلی خستس
هروز بالای 2 امتحان داریم
مشگلاتمم که هست
تو یکی کمکم کن
تو نرو
تو بمون باهم از پس مشگلات بربیایم
به جان سوهی لازم نیست تنهایی از پس مشگلاتت بربیای
منم اینجام
به خدا هستم
۵.۴k
۲۱ مهر ۱۴۰۳