صبح طلوع چشمانه یار
صبح طلوع خورشید چشمانم افتاد به چشمانه زیبای یار نه فهمیدم روشنایی قرص صورت یار است یا آفتاب زده بر سرکوه ...سحر گاه گزم یاشو دیشته بیر چشم مستانه بیلمدم روشن یارم دور یا گین چالموش کوهستانه ...بقلم شعر دلنوشته های انیس عزیزی
۸۰.۵k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.