پارت اول ازدواج اجباری
پارت اول ازدواج اجباری
ویو جیا
از سرکار برگشتم در خونه باز کردم رفتم داخل
که پدرم رو دیدم بدون اینکه بهش توجه کنم
رفتم لباسم را عوض کردم رفتم تا نهار درست کنم که صدا پدرم به گوشم خورد برگشتم
پدرجیا .امشب میان خواستگاریت ساعت 8 آماده باش
جیا . چی اما ...
پدر جیا. خفه شو
جیا رفتم تو اتاقم تا جایی که تونستم گریه کردم نگاهی به ساعت کردم دیدم ۷: ۱۵ بود
رفتم حاضر شدم ارایش کردم لباس پوشیدم
رفتم پایین با چیزی که دیدم پشمام ریخت
یه پسر جذاب خوش تیپ نشسته بود رفتم کنار پدرم رو مبل نشستم نگاه خیره پسر رو
خودم حس میکردم که پدرم گفت بریم اتاقم
وارد اتاقم شدیم
کوک . چه اتاق قشنگی داری « با لحنی سرد
جیا . مرسی . راستی من اسمت رو نمیدونم
کوک . اسم جونگ کوک ولی کوک صدام کن
یزره حرف زدیم رفتیم پایین که با حرف پدرم
یه شوک بهم واردشد
ادامه دارد
شرط
۳کامنت
۴تا لایک
ویو جیا
از سرکار برگشتم در خونه باز کردم رفتم داخل
که پدرم رو دیدم بدون اینکه بهش توجه کنم
رفتم لباسم را عوض کردم رفتم تا نهار درست کنم که صدا پدرم به گوشم خورد برگشتم
پدرجیا .امشب میان خواستگاریت ساعت 8 آماده باش
جیا . چی اما ...
پدر جیا. خفه شو
جیا رفتم تو اتاقم تا جایی که تونستم گریه کردم نگاهی به ساعت کردم دیدم ۷: ۱۵ بود
رفتم حاضر شدم ارایش کردم لباس پوشیدم
رفتم پایین با چیزی که دیدم پشمام ریخت
یه پسر جذاب خوش تیپ نشسته بود رفتم کنار پدرم رو مبل نشستم نگاه خیره پسر رو
خودم حس میکردم که پدرم گفت بریم اتاقم
وارد اتاقم شدیم
کوک . چه اتاق قشنگی داری « با لحنی سرد
جیا . مرسی . راستی من اسمت رو نمیدونم
کوک . اسم جونگ کوک ولی کوک صدام کن
یزره حرف زدیم رفتیم پایین که با حرف پدرم
یه شوک بهم واردشد
ادامه دارد
شرط
۳کامنت
۴تا لایک
۱۳.۵k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.